چکیده:
این مقاله واکنش جریان روشنفکری ایران از دهه چهل تا انقلاب اسلامی در برابر اندیشه لیبرالیستی را بررسی میکند.تفکر لیبرالیسم به عنوان یک اندیشه مدرن وقتی وارد ایران گردید از دو جهت بر روشنفکران اثر گذارد.از یک سو بخشی از روشنفکران ایرانی تسلیم اندیشه لیبرالیستی گردیدند و از آن تقلید نمودند که به این گروه غربگرا گفته میشود و از سوی دیگر بخشی از جریان روشنفکری در دفاع از هویت ملی و دینی جامعه ایرانی اقدام به بازسازی اندیشه دینی و جلوگیری از تضعیف باورهای هویتی و اندیشهای جامعه نمودند که در این مقاله با تأکید بر افکار و اندیشههای سه شخصیت تأثیرگذار و مطرح ایرانی یعنی جلال آل احمد به عنوان یک روشنفکر منتقد و مهندس بازرگان و دکتر شریعتی بعنوان دو روشنفکر دینی،واکنش جریان روشنفکری در برابر لیبرالیسم مورد مطالعه قرار گرفته است.
The present paper investigates the reaction of Iranian intelligentsia to liberal thought from 1340s up to Islamic revolution. The liberal thought entered Iran as a modern way of thinking, affecting intelligentsia in two aspects. On the one hand, some of the Iranian intelligentsia yielded to liberal thought and imitated it; they are called westerners. On the other hand, some of the intelligentsia, in their defense of Iranian religious and national identity, embarked on renewing religious thought and prevented undermining identity and intellectual beliefs of the society. Here, the reaction of intelligentsia to liberalism has been studied with an emphasis on thoughts and views of three influential Iranian personalities, i.e. Jalal Al-e Ahmad as a criticizer intellectual as well as Bazargan and Shariati as two religious intellectuals.
خلاصه ماشینی:
از یک سو بخشی از روشنفکران ایرانی تسلیم اندیشه لیبرالیستی گردیدند و از آن تقلید نمودند که به این گروه غربگرا گفته میشود و از سوی دیگر بخشی از جریان روشنفکری در دفاع از هویت ملی و دینی جامعه ایرانی اقدام به بازسازی اندیشه دینی و جلوگیری از تضعیف باورهای هویتی و اندیشهای جامعه نمودند که در این مقاله با تأکید بر افکار و اندیشههای سه شخصیت تأثیرگذار و مطرح ایرانی یعنی جلال آل احمد به عنوان یک روشنفکر منتقد و مهندس بازرگان و دکتر شریعتی بعنوان دو روشنفکر دینی،واکنش جریان روشنفکری در برابر لیبرالیسم مورد مطالعه قرار گرفته است.
به نظر میرسد دستگاه فکری مکتب مارکسیسم و ارتباطی که بین اجزای آن وجود داشت،به شریعتی کمک میکرد که معانی مکشوفه خود از متون دینی را به همین سبک به هم ربط دهد؛برای مثال شریعتی در مارکسیسم،جهانبینی،فلسفه تاریخ و جامعهشناسی را دیده بود و ارتباط آنها با همدیگر را میدانست،بنابراین علاوه بر اینکه در متون دینی مثلا به دنبال این میگشت که آیا در اسلام نیز فلسفهای برای تاریخ وجود دارد یا خیر.
نتیجهگیری روشنفکران ایرانی نمیتوانستند نسبت به تحولات فضای اندیشه غافل باشند؛زیرا این اندیشهها به فضای فکری ایران وارد شده بود و تأثیرات خاص خود را در بخشهای مختلف به همراه داشت،بخشی از روشنفکران ایرانی از زمانی که برای تحصیل وارد جامعه غربی شدند به نوعی از خود بیگانگی رسیدند و از گذشته فکری و اعتقادی خود توبه کردند و شیفته غرب شدند،ولی بخش اصیل روشنفکری جامعه ایران در برابر اندیشههای جدید تسلیم نگردید،بلکه با الهام گرفتن از فضای مدرن و ادبیات جدید برای دفاع از هویت ملی و دینی ایران تلاش کرد.