خلاصه ماشینی:
"آیا دین در اینگونه مسائل،به بیان سلسلهای از وظایف و تکالیف پرداخته و همانگونه که در مسائل عبادی و تجاری،واجب و حرام مشخص شده،در این امور هم واجبات و محرمات داریم یا خیر؟آیا اسلام بشر را در انجام و ترک افعال سیاسی و حکومتی،آزاد شمرده و امور سیاسی را از مباحثات دانسته است؟آیا اگر دین به اینگونه امور توجه کند،صبغه خدایی و اخروی بودن خود را از دست میدهد و دنیوی میشود،یا اینکه به همان دلیل خدایی و اخروی بودن،باید به اینگونه امور توجه جدی کند و برای هموار کردن راه زندگی سعادتمندانه اخروی و تقرب به خدا،مردم دیندار را به تشکیل حکومتی تشویق کند که معیارها و ضوابط خود را از دین بگیرد،مجری احکام خدا باشد و درعینحال،ازتزکیه و تعلیم انسانها چیزی دریغ ندارد؟ به نظر ما همین بینش دوم صحیح است.
دین یا باید از دنیا و مافیها بگذرد و پیروان خود را به آسمان و عرض الهی ببرد و آنها را از زندگی زمینی از همانروزی که شهادتین میگویند،برهاند و یا اگر بخواهد-و حتما میخواهد-از مسیر دنیا به آخرت و خدا برساند،باید به همه لوازم آن تن دهد و دنیای مردم متدین را در اختیار قیصر و کسری نگذارد؛چنانکه پیامبر اکرم(ص)چنین کرد و برای بعد از رحلت جانگذار خود نیز علی(ع)را برگزید و به امامت استمرار بخشید و همین،رمز کمال دین و تمام نعمت بود که در روز عید غدیرخم به مردم اعلام شد و اسلام توأم با حکومت و امامت،به پایه و مرحلهای رسید که مرضی خدا باشد و بتواند در بستر زمان جاویدان شود."