خلاصه ماشینی:
"به ویژه که زندانی بیاختیار و انتخاب به زندان میرود اما زندانبان خود این شغل را برگزیده است.
2-تکبر عارضه دیگر زندان برای زندانبان و بازپرس و بازجو احساس برتری نسبت به زندانی است،او ناخودآگاه میبیند میتواند هرزمان خواست حکم دستیگری کسی را بدهد و او را در هرکجا باشد میگیرند و به زندان میآورند.
اما این روند ثابت نماند،کار به جایی رسید که شاه برای ساکت کردن حرکت مردم مجبور شد سال 75 تیمسار نصیری ریاست کل ساواک را به همراه بسیاری از مقامات عالی رتبه دیگر خود بازداشت کند و به مردم قول دهد که به سمت قانون برگشته و به آن احترام بگذارد، اما این تغییر آنقدر دیر انجام شد که مردم دیگر از این مرحله عبور کرده بودند و این قسمها را باور نکردند.
6-احساس مالکیت یکی از عوارض دیگر زندان بر زندانیان و بازپرسان تلقی آنان از کار خود است همچنانکه در جبهههای جنگ رزمندگان در خط مقدم جبهه از کشور،نظام، انقلاب و مردم دفاع میکردند و در حقیقت میتوان گفت همه به نحوی مدیون آنان بودند،مسوولان مربوط به زندان نیز خود چنین احساس و تصوری(البته کاذب) نسبت به موقعیت خود در رابطه با نظام دارند،وضعیت آنان به طور طبیعی چنین القایی را در ذهن کنشگران آن به وجود میآورد.
این مساله زمانی تبدیل به آسیب میشود که سیستم حاکم نسبت به آنها کمترین بیمهری را به عمل آورد یا حتی به تصور آنان بیتوجهی صورت گرفته باشد، بازخوانی تجارب قبل از انقلاب میتواند برای همه تحلیلگران مفید باشد،سرنوشت تیمور بختیار از جمله نمودهای این عارضه است."