چکیده:
In Sufism, one may find a very interesting feminine approach according to
which the feminine is the source of life. Though it is roughly distinguished
from modern feminism in principle and aim, it would be very critical to see
how this perspective overcomes the masculine dominated world. The overall
aim of this paper is to give only a remark and an entry to this perspective
without involving in its implications.
خلاصه ماشینی:
"ولی کسی در اینکه"وی چنین کرده است"تردیدی روا نمیدارد و اگر هم هنوز برای افرادی چون نویسنده مزبور تردیدی باشد که ارسطو خود این مصیبت کذایی را ایجاد کرده باشد،کمی در کتاب متافیزیک جلوتر میرویم به فصل هفتم از کتاب یازدهم(کاپا): اما از آنجا که دانشی هست درباره موجود از آن حیث که موجود و مفارق است باید بررسی کرد که آیا آنرا با دانش طبیعی یکی باید انگاشت یا بیشتر متفاوت با آن...
17 غرض از این تفصیل ممل در ذکر آراء مفسران غربی ارسطو این بود که قدر مشترک سخن همه آنها با هر مسلک و دیدگاهی اینست که بحث خداشناسی و الهیات چه در کتاب«لامبدا»که اختصاصا نیمی از آن به الهیات پرداخته است و چه در سایر مواضع کتاب مابعدالطبعیه مانند کتاب ششم(اپسیلن)و یا کتاب یازدهم(کاپا) موضوعی نیست که در صحت و وقوع آن در متافیزیک ارسطو شبههای باشد و شبههای اگر هست در اینست که چگونه این دیدگاه الهیاتی متافیزیک را با دیدگاه عمومی راجع به موجود بما هو موجود جمع نمود و یا اینکه از یکی که به قول پروفسور بارنز بدتر است به نفع دیگری(که به نظر ما)بهتر است صرفنظر کرد.
20 البته سخنان این دسته از عرفای عظام به لحاظ تبیین نظری خالی از وجوه مناقشه بین اهل حکمت و فلسفه نیست که نگارنه را نیز در آن میان وجوهی از کلام است که اکنون مجال ذکر آن نیست،ولی مقصود ما فعلا اینست که اگر ما باشیم و قاعده"انظر الی ما قال"،سخن ارسطو که فلسفه اولی را علم به جوهر نامتحرک و ازاینرو نسبت به عالم محسوسات نخستین شمرده و سپس آنرا بعینه علم موجود بما هو موجود میداند،بعینه نص کلام این عارفان در فرهنگ اسلامی است و هیچ تفاوتی با آن ندارد!!"