چکیده:
این نوشتار در تلاش است که روشهای گوناگون جامعهشناسی دین را مطالعه و آسیبهای آن را شناسایی نماید تا از این طریق، الگوئی از جامعهشناسی دین را ارائه نماید تا از حیث روششناختی فاقد مشکلات جامعهشناسی دین موجود باشد. بدین منظور، پس از طرح مساله و بررسی ابعاد و سطوح گوناگون دین، سه روش «اثباتی»، «تفسیری» و «انتقادی» مورد بحث قرار گرفته و پیش فرضهای اساسی آنها مشخص شده است. پس از آن، ارتباط این روشها با جامعهشناسی دین و اینکه هر کدام، چه سطح و یا بعدی از دین را به عنوان موضوع جامعهشناسی دین بر میگزینند، موشکافی شده است. سرانجام، روش اثباتی بعد عینی، روش تفسیری بعد ذهنی و روش انتقادی هر دو بعد عینی و ذهنی را به عنوان موضوع جامعهشناسی دین انتخاب نموده است. البته، بررسی پیامدهای هریک و نقد آنها نیز مغفول نمانده است
خلاصه ماشینی:
"261 سروش با اینکه جامعهشناسی دین را به مثابه تحلیل و تبیین علی حیثیت طبیعی دین و یکی از روشهای معقولسازی دین در برابر روشی کلامی و ماهیتشناسی دین قلمداد مینماید، در عین حال معتقد است این سه، نه تنها معارض هم نیستند، بلکه مکمل هماند و مدعی است فهم درست بعد اجتماعی، تاریخی و طبیعی دین بدون توجه به پیام دین(آموزه دین) و شناختن روح آن و کنار هم نهادن آن دو و بررسی تناسب آن امکان پذیر نیست.
1. نیاز به بعد آموزة دین در فهم صحیح بعد اجتماعی دین: جامعهشناسی دین، که بررسی شکلهای گوناگون تجلیات اجتماعی دین را در دستور کار خود قرار داده است، بدون توجه به بعد آموزة و معرفت دین، نمیتواند بهطور کامل و درست به مقصود و هدف خود دست یابد و این به خاطر «قصدی» و «فرهنگی» بودن رفتار انسانی است.
290 با توجه به پیش فرضها و مفاهیم روش انتقادی و انتقادات آن نسبت به روش اثباتی و وضعیت جامعه مدرن چند مطلب در ارتباط با دین مطرح است: اولا، باید دین در ارتباط با سایر نهادهای اجتماعی یعنی در کلیت آن لحاظ شود و فهم دین بدون سایر نهادها امکان پذیر نیست، برای فهم دقیق دین، باید بعد ذهنی و عینی آن باهم لحاظ شود."