خلاصه ماشینی:
"به تعبیری دیگر«اسلام تمامش سیاست است»و«سیاست مدرن از اسلام سرچشمه میگیرد»و از این نظر اسلام «یک نظام اجتماعی و حکومتی است»و اینکه گفته میشود«انبیا و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم،اشتباه تأسفآوری است که نتیجهء آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است؛زیرا آنچه مردود است، حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطهجویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند جمعآوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوتگرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند،و اما حکومت حق،برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامهء عدالت اجتماعی،همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش میکردند.
دلیل دیگر این است که:«مراتب سیر انسان از طبیعت تا ما فوق طبیعت است؛لذا احتیاجاتش نیز ما فوق طبیعت؛یعنی،انسان مثل سایر حیوانات نیست که احتیاجاتش فقط خوردن و خوابیدن باشد،بلکه او موجودی است که تمام جهات در او بالقوه وجود دارد، از طبیعت گرفته تا رسیدن به قرب الهی و مقام ما فوق ملائکه و این استعداد و قوه در او باید فعلیت پیدا کند؛ ولی چون تمامی رژیمهای غیرالهی که به دست غیر انبیا تحقق پیدا کرده است،حدود دیدشان همین طبیعت است،احتیاجات طبیعی انسان را فقط میتوانند برآورند، ولی از عالم ما ورای طبیعت،آنها دستشان کوتاه است و لذا تربیت و سیاست آنها نیز در طبیعت محدود خواهد بود و تنها در طبیعت او را پیش خواهد برد و تنها مکتبی که در تمام مراحل انسان،راهنمای اوست،مکتب انبیاست و مکتب انبیا،که اسلام بالاترین آنهاست،از آنجاکه عملش از راه وحی به ما ورای طبیعت هم میرسد،قادر است در تمام مراحل زندگی،راهنمای عمل انسان باشد»."