چکیده:
مروری بر ادبیات عرفان اسلامی، حاکی از آن است که هنر رمزپرازی Mmysticism و نمادگرایی Symbolism رساترین بیان در قلمرو و ابلاغ مفاهیم بلند و پیچیدهی عرفانی است. پس از ابن عربی، متفکر و نظریهپردازیها و نمادگراییهای ادبی-هنری، تحت تأثیر اندیشههای او، بهویژه نظریهی کیهانشناختی متکی بر نظریهی تجلی illumination بوده است. مولوی،شاعر و عارف و نظریهپرداز بزرگ یکی از متفکرانی است که پس از ابن عربی کموبیش اندیشههای او را پیگیری و به صورت شرح و تفصیل، آثار مولوی،نهتنها گنجینهای عرفانی، بلکه یکی از مهمترین منابع تدوین هنر و زیبایی است. بسیاری از نمادهای مطرح و کلیدی شعر مولوی، تحت تأثیر نظریهی تجلی قابل تفسیر است.
خلاصه ماشینی:
"ذرات جهان به عشق آن خورشید رقصان ز عدم به سوی هست آمد7 عشق است که با خصلت کیمیاگرانهی خود،در اشیاء و پدیدههای هستی چنان تغییر و تبدیل ایجاد میکند که سنگ را به زر و در و گوهر تبدیل میکند: ز خود پستم،به تو زرم،به خود سنگم،به تو درم کمر بستم به عشق اندر،به امید قبای تو8 و با نیاز عزتآفرین معشوق را به عاشق به صورت فقری که در پرتو کیمیای عشق به کان و لعل تبدیل شده و عاشق فقیر را به مقام ارجمند بزرگزادگان اطلسپوش تبدیل کرده است مطرح میکند: فقر را دیدم مثال کان و لعل تا ز رنگش،گشتم اطلسپوش من و یا در تصویری بدیع،وجود به بازاری تشبیه میشود که عقیق با همهی زیبایی و قداست آن بر تارک بازار میدرخشد،اما اگر عقیقفروش دستش خالی باشد، مولوی ناله سر میدهد که چنین بازاری که در آن عقیق عتیق عرضه نمیشود چه بهتر که ویرانه گردد: بازار وجود بیعقیقش گو باش خراب سنگ بر سنگ9 چین و ختن،اسطورهی عشق و وطن معشوق طبیعی است که در زبان نمادین مولوی،که تحت نظریهی تجلی و عشق سامان یافته است،چین و ختن یک رمز عرفانی است که عاشق سینهچاک و شیدا برای وصول به آن رنج و مصائب را برمیگزیند و تا پای شهادت پیش میرود و نهایتا شهادتی خونینکفنانه را برمیگزیند تا گرانقدرترین خونبها را،که همان معشوق و وصل است،بهدست آورد."