خلاصه ماشینی:
"براساس این تمایز،در بخش دوم و به شکل موردی به وضعیت پارادایمهای گفتاری در فرهنگ سیاسی ایران پرداخته شده است.
انطباق میان جهانبینی خیمهای و کیهانشناختی،تمرکز بر روی شخص شاه یا در مراتب بعدی سلسله مراتبی قدرت یعنی توزیع عمدتا عمودی، اقتدار در نزد رئیس خانواده،پذیرشهای فر ایزدی و مسائلی از این دست،صرفنظر از چند و چون آنها از جمله پارادایمهای عمومی مقبول در ایران قبل از اسلام بوده است.
آزادی گفتگو و رودرویی در چهارچوب پذیرش عمومی ارکان اسلام،در سالها و دهههای آغازین ظهور اسلام در مراکز اصلی همچون مکه،مدینه،کوفه،بصره و نظایر آن به داخل سرزمینها مفتوحه راه نگشاد و طبعا ایران هم علیرغم پذیرش تدریجی اسلام و تأثیرپذیری در جنبههای مختلف،به جهت سنت و فرهنگ سیاسی، بنیادهای پارادایمی قبل از اسلام را تا حد بسیاری حفظ نمود و این چندان عجیب هم نبود.
گذشته از چند و چون و صحت و سقم این دعاوی،در این تردیدی نیست که بخش قابل توجهی از باورهای پیشین مورد نقد قرار گرفت و سعی بسیار شده و میشود که تبیین و توجهاتی متفاوت با شروح و تفاسیر سابق به دست داده شود.
اما در ایران و برخی دیگر از جوامع،نهادها و ساختارهایی موجود نیست که از معایب افراط در اقناع جلوگیری شود و اجازه دهد که عنصر خرد و سعهء صدر در فرهنگ سیاسی همچون تعادلی ظریف و کارآ با فعالیتهای اقناعی تجلی یابد.
آراء و جهانبینیهای مختلف در ایران که ناشی از تماس و حضور گستردهء امواج برخاسته از تمدن غرب با تمدن و فرهنگ ایستای قرن 19 ایران میباشد،از آنچنان اهمیتی برخوردار است که برخی از نویسندگان کتاب خود را بهگونهای انتخاب کردهاند که این اهمیت را برساند."