چکیده:
این نوشتار نخست مسلمانی شیخ الرئیس را از مسلمات دانسته، سپس
به بررسی اعتقاد او پرداخته است. از آن جا که خاندان او اسماعیلی
بودهاند، برخی مدعی شدهاند که او شیعه اسماعیلی بوده است، ولی
اظهارات مستقیم و غیر مستقیم او به ویژه در مسائل اعتقادی و اندیشه
سیاسی ثابت میکند که او شیعه اثنا عشری بوده است.
خلاصه ماشینی:
"بی شک اندیشه سیاسی شیخ الرئیس بر مبنای اندیشه فلسفی اوست و محال است که او در حکمت عملی از حکمت نظری خود بریده باشد و برخلاف مقتضای آن، نظر داده باشد؛ ولی مگر میشود دین و مذهب او را از فلسفه او و فلسفه او را از مذهب و اعتقادات دینی او جدا کرد؟ او پیش از آن که یک فیلسوف مشائی باشد، یک فیلسوف مسلمان است و پیش از آن که تحت تأثیر آرای فلسفی و سیاسی معلم اول باشد، تحت تأثیر معلم بزرگ بشر حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است و همچون مسلمانان دیگر پیرو یکی از مذاهب اسلامی است، از این رو محال است که اندیشه سیاسی و فلسفی خود را در چارچوب مذهب مورد اعتقاد خود قرار ندهد و در تعقلات و تفکرات، بلکه کشفیات خود، از آن چارچوب خارج شود.
این که به انتصاب معتقد نیستند، روشن است و اما دلیل عدم اعتقاد آنها به انتخاب و اجماع اهل حل و عقد و به تعبیر شیخ الرئیس اهل سابقه، این است که در هیچ دورانی برای هیچ خلیفهای چنین امری محقق نشد جز برای امیرالمؤمنین علیهالسلام که آن بزرگوار، علاوه بر این که به نص پیامبر، رهبر سیاسی امت بود، مردم نیز با شوق و رغبت به سوی او هجوم بردند و با او بیعت کردند؛ چنان که خود در نامه به اهل کوفه، به هنگام عزیمت به بصره برای سرکوب ناکثان بی حمیت و شکنندگان بیعت، نوشت: بایعنی الناس غیر مستکرهین ولامجبرین بل طائعین مخیرین؛38 مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه از روی طوع و رغبت و اختیار با من بیعت کردهاند."