چکیده:
هنگامی که بحث از اخلاق در تجارت به میان میآید،بسیاری میپذیرند که اخلاق تجاری،نه تنها میتواند متفاوت از اخلاق زندگی روزمره باشد،بلکه حتی میتواند در سطحی پایینتر از آن نیز قرار گیرد. در این مقاله،این نظر مطرح میشود که نباید اینگونه باشد.درواقع،طبق نظر این مقاله،تعهدات یک شرکت نسبت به ذینفعشان،آن شرکت را نسبت به پذیرفتن تعهدات اخلاقی جدید و مشخص متعهد میکند.
خلاصه ماشینی:
"اساس تئوری ذینفعان این است که شرکتها بسیار بزرگ شدهاند و تأثیر آنها بر جامعه آنچنان عمیق است که باید علاوه بر سهامداران،به بخشهای بسیار بیشتری از جامعه توجه کنند و در قبال آنها پاسخگو باشند.
همچنین سوالاتی مانند این موارد در همین چارچوب مطرح هستند: آیا ذینفع بودن باید منوط به داشتن رابطه بسیار نزدیک با سازمان باشد،یا اینکه باید آن را به شکلی گستردهتر تفسیر کرد و تمامی گروههایی را که میتوانند بر سازمان اثر بگذارند یا از آن اثر بپذیرند،در آن لحاظ کرد؟آیا فعالان اجتماعی،رقبا،محیط زیست و رسانهها هم جزو ذینفعان هستند؟مدیران چگونه باید در این زمینه تصمیم بگیرند؟ به عنوان یک پاسخ حد اقل به این پرسش باید گفت که ذینفعان گروههایی هستند که سازمان بهطور داوطلبانه از آنها منافعی را پذیرفته و در مقابل،نسبت به آنها تعهداتی در زمینه رعایت انصاف دارد.
اما چنین رهنمودی در مورد بقیه کاندیداهای قرارگیری در جمع ذینفعان راهگشا نیست،مثلا بیشتر سازمانها از قبل رقبای خود یا گروههای فعالان اجتماعی نفعی نمیبرند،اما با این حال،تئوریهای مدیریت استراتژیک مطمئنا به این گروهها هم توجه دارند،زیرا این گروهها میتوانند اثر عمدهای برموفقیت سازمان داشته باشند.
" (به تصویر صفحه مراجعه شود) بسیاری از مردم بر این باورند که اخلاق تجاری نسبت به اخلاق عمومی جامعه در سطح پایینتری قرار دارد،اما به نظر میرسد که چنین دیدگاهی درست نباشد؛ادارهکردن یک سازمان،به مدیران مجوز تجاوز به هنجارها و استانداردهای جامعه را نمیدهد،بلکه درعوض،مجموعه جدیدی از ملاحظات اخلاقی را هم برپایه تعهدات مربوط به ذینفعان ایجاد میکند."