چکیده:
در دهه اخیر استفان رید تلاش کرده است تا به واسطه ارائه یک نظریه صدقجدید، راهحل تازهای برای پارادوکس دروغگو به دست دهد. او طرح صدقتارسکی را نقد، و به جای آن طرح تازهای پیشنهاد نموده است. رید با اعمال اینطرح بر روی جمله دروغگو، نتیجه میگیرد که این جمله بدون هیچ تناقضی کاذباست. در این مقاله، ضمن شرح نظریه رید، تلاش میکنیم تا شباهتهای رویکرداو را با رویکرد اثیرالدین ابهری نشان دهیم.
خلاصه ماشینی:
رويكرد كلّى اين سه گروه بدين ترتيب است: 1) دستهاى از متفكران اين پارادوكس را شبهه و مغالطهاى فلسفى ـ منطقى مىدانستند و براى حلّ آن، تلاش مىكردند تا نشان دهند كه آن جمله شبههبرانگيز، كه متفكران مختلف تقريرهاى متفاوتى از آن داشتند، اساسا نمىتواند متعلّق صدق يا كذب قرار بگيرد.
2) دسته ديگرى از متفكران هم اين پارادوكس را شبهه و مغالطه فلسفى ـ منطقى مىدانستند؛ امّا برخلاف دسته اول، تلاش مىكردند تا نشان دهند كه جمله دروغگو، كاذب است و پذيرش كذب آن مستلزم هيچ تناقضى نيست.
پس با تبعيت از قانون لايبنيتز، مىتوانيم L را در جمله بالاجايگزين كنيم و به اين جمله برسيم: «L صادق است، اگر و تنها اگر L كاذب باشد» كه تناقصى آشكار است؛ يعنى اگر بپذيريم كه همه نمونهجانشينهاى طرح Tمعتبر است،آنگاه بايد يك تناقض را هم بپذيريم؛ مگر اينكه به نحوى، از جانشين شدن جمله دروغگو و جملات مشابه آن در طرح Tممانعت كنيم.
) به طور خلاصه، مىتوان گفت كه راهحلّ تارسكى براى پارادوكس دروغگو، حذف جملات دروغگو از ميان جملاتى است كه مىتوانند متعلّق صدق و كذب قرار بگيرند.
راهحلّ ابهرى براى اين پارادوكس به قرار زير است: براى حلّ اين شبهه، ما مىگوييم: نبايد تصديق كنيم كه اگر اين جمله كاذب باشد، آنگاه يكى از گفتههاى او صادق است؛ چون صدق اين جمله [يعنى همان جمله دروغگو] معادل جمع صدق و كذب آن است.
- ----- , "The Concept of Truth in Formalized Languages", in: Alfred Tarski, Logic, Semantics, Mathematics, 1956b, p.