چکیده:
سید محمد نوربخش از عارفان اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری قمری،بنیانگذار طریقه نوربخشیه به شمار میرود.شخصیت او از جهاتی در هاله ابهام فرو رفته است و این بیشتر به دلیل دعوی مهدویت و داعیه حکومت و خلافت و شورش او بر سلطان وقت است.همین موضوع موجب شده است که عرفان و سیاست در اندیشه او درهم آمیزد و از اینرو وی را به یکی از شخصیتهای اصلی جریان تصوف سیاسی مبدل سازد. بررسی جایگاه عرفان و سیاست و نسبت این دو با یکدیگر و نیز مفهوم مهدویت و خلافت در نزد سید محمد نوربخش،و همچنین نگاهی به فرجام سلسله نوربخشیه پس از وفات بنیانگذار آن،از مباحث اصلی این مقاله به شمار میرود.
خلاصه ماشینی:
"سید محمد نوربخش از عارفان اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری قمری،بنیانگذار طریقه نوربخشیه به
بررسی جایگاه عرفان و سیاست و نسبت این دو با یکدیگر و نیز مفهوم مهدویت و خلافت در نزد سید محمد
وانگهی تأثیر و نفوذ شخصیتهای بزرگ عرفان و تصوف صرف نظر از این جنبشها به خودی خود
شهادت او گرفته تا ظهور جنبش سربداریه و قیام سید محمد نوربخش از جهات مختلفی مانند
عامل دیگری که به ظهور جنبش مهدوی در این دوره مساعدت کرد،تلاقی تصوف و تشیع بود.
در چنین اوضاع و احوالی بود که دعوی سید محمد نوربخش با اقبال نسبی و طبیعتا
گزارش دیگری در دست است که مسئولیت این خروج و قیام را بر گردن خود نوربخش میاندازد
و خواجه نیز با هشدار مرید برجسته دیگرش،یعنی سید عبد الله و هوادارانش در مقابل نوربخش شاخه دیگری
از سید محمد نوربخش رسائل و مکتوبا و غزلیاتی به جای مانده است که بخشی از آنها تاکنون منتشر
درباره انتساب دعوی مهدویت به سید محمد نوربخش شاید نتوان تردید کرد.
ادامه خواهیم گفت تفسیر دیگری نیز از این معنی میتوان به دست داد.
اواخر عمر دعوی خود را به مرتبه و جنبه معنوی مانند دیگر مشایخ صوفیه تقلیل داده است.
کسب قدرت سیاسی جایگاه والایی برای خود قائل بوده است.
نیز در ابتدا مورد توجه حکومت صفوی بود اما بعد از چند سالی مورد سوء ظن واقع شد همانگونه که
میر شمس الدین عراقی یکی از مریدان شاه قاسم فیضبخش در این مناطق رواج داد.
حرکت نوربخش را باید یکی از نتایج نزدیکی تشیع و تصوف تلقی کرد."