چکیده:
دوران کودکی برههای سرشار از خاطرههاست که رویدادهای گوناگون آن تا پایان عمر انسان در نهانخانهء ذهن او باقی میماند.شیرینی این خاطرات به حدی است که یاد آنها احساسی از حسرت و اندوه در روح انسان بر جای میگذارد.خانهء پدری،به عنوان محل وقوع این رخدادها و شکلگیری این خاطرههای،نقش ویژهای در تداعی آنها دارد،زیرا هر کنجی از آن صحنههایی از این رویدادها را در خود ثبت و ضبط کرده است. این دو مضمون،هر بار که در اشعار و زندگینامههای شعرا و نویسندگان ملتهای گوناگون به رشتهء نگارش درآمده است،مهمترین محل عطف توجه پدیدآورندگان آنها بوده است.بررسی و مقایسهء این آثار که وجوه اشتراک و افتراق آداب و رسوم،و به طور کلی فرهنگهای خانوادگی و اجتماعی این ملتها را در اعصار مختلف نشان میدهد،میتواند،در بحث ادبیات تطبیقی،بخش عمدهای را به خود اختصاص دهد. در این نوشته کوشیدهایم تا این دو مضمون را در اشعار دو شاعر نامدار ایرانی و فرانسوی،شهریار و لامارتین،مورد مطالعه و مقایسه قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
شاعر گاهی این کوه با شکوه را از جریانات اندوهباری که در دوران هجران بر او روی آورده است،آگاه میسازد و زمانی نیز دربارهء اتفاقاتی که در غیاب دراز مدت او در روستا رخ داده است و حیدربابا در گذر زمان با قامتی برافراشته نظارهگر و گواه آنها بوده است،سؤال پیچ میکند و اخبار و احوال رفتگان را از او جویا میشود.
(مترجم) و اما تفاوت عمدهای که در بیان خاطرات دوران کودکی،به هنگام بازدید خانهء پدری،میان این دو منظومه وجود دارد،این است که لامارتین بیشتر بر خرابیهای تدریجی که در اثر مرور زمان در شکل ظاهری ساختمان به وجود آمده است تکیه میکند،اما شهریار به تغییرات تأسفبار گذشت ایام در جسم و جان ساکنان روستا تأکید دارد.
شهریار بحث زودگذر بودن دوران کودکی و نوجوانی را با مضمون بیوفایی جهان و بیپایگی مهر آن پیوند میزند و ناپایداری روزگار کجرفتار را با زیباترین مثالها و شیواترین کلمات توصیف میکند و به خوانندگان پند نیوش خود هشدار میدهد که در دام این خونآشام گرفتار نیایند و در سایهء مهر ظاهری ان یک دم نیاسایند: حیدربابا،دونیا یالان دونیادی سلیماندان،نوحدان قالان دونیادی اوغول دوغان درده سالان دونیادی هرکیمسیه هر نه وئریب،آلیبدی افلاطوندان بیر قورو آد قالیبدی حیدربابا چه پوچ و دروغ است این جهان این مرده ریگ نوح و سلیمان و دیگران 49 فرزندزاده،میدهدش درد بیکران بر هر که هر چه داده،ازو واستانده است جز شهرتی تهی،زفلاطون چه مانده است؟ اما این گونه مضامین عمیق و واقعبینانه در منظومهء«تاک و خانه»به چشم نمیخورد.