چکیده:
در اعصار پیشین واژهها و اصطلاحات بسیاری از زبانهای مختلف وارد زبان فارسی شده است.واژههای دخیل در زبانهای ایرانی پیش از اسلام بیشتر از زبانهای آرامی،یونانی و هندی بوده است.در حالی که در دورهء پس از اسلام،بیشترین این واژهها از عربی،ترکی،مغولی و زبانهای اروپایی وارد زبان فارسی شده است. هجوم و سلطهء سیاسی مغولان موجب ورود عناصر زبان متعددی از زبانم این قوم غالب در زبان ایرانیان گردید.ورود کلمات نامأنوس و غریب مغولی از صحنهء سیاست و ادارات دولتی به متون نظم و نثر ادبی موجب دشواری و در نتیجه مهجور ماندن منابعی است که مشحون از این قبیل اصطلاحات هستند. ولی چون متون این دوره بویژه از جهت شناخت وقایع تاغریخی و ویژگیهای ساختاری جامعهء ایرانی در آن روزگار حائز اهمیت وافری هستند،در این مقاله کوشش شده است تا دربارهء برخی از آن واژهها و اصطلاحات مغولی توضیحاتی داده شود.
خلاصه ماشینی:
گویی واژههایی بودند که به میهمانی زبان فارسی آمده بودند و این مهمانان درشت آوا،همراه با خروج مغولان از صحنهء سیاست و کشورداری ایران،از قلمرو زبان فارسی نیز خارج شدند و اکنون لغات بسیار اندکی از زبان مغولی در فارسی بافی مانده است و برای شناختن آن لغات مهجور میباید به متون تاریخی قرون هفتم و هشتم مراجعه کرد.
در حفظ خویش ایزدت اسریمشی کناد پاینده باد دولتت از فضل تنکری اینک به بیان توضیحاتی دربارهء برخی از واژهها و اصطلاحات مغولی به کار رفته در آثار ادبی متعلق به دورهء جدید تاریخ زبان فارسی میپردازیم: 1-باورچی1/باورچی( icruvab ) این واژه به معنی خوالگیر و آشپز است و باروچی خانه به معنی مطبخ و آشپزخانه نیز آمده است: بر شیرهء سخای تو آتش عطا نهند باروچیان به کاسهء زرین مشتری (پوربها) چون قسمت ارزاق کند شیر فلک را باورچی خوان تو زند نعره که تازو شیخ آذری(به نقل از آنندراج) ...
چون رسیده اسب و گوسپند تسلیم باورچیان کرده تا به طبخ مشغول شدهاند،(اجمع التواریخ،ج 2،ص 90) 2-کریاس2/کرباس( sayiriK ) این واژه در متون فارسی به معانی دیوان خانه،قصر و خلوت خانهء امیر، به کار رفته است و صاحب برهان آنرا،دربار شاهان و امرا و اعیان نیز معنی کرده است.
(ذیل حافظ ابرو بر تاریخ رشیدی،9) اردوی آفتاب که خوانندش آسمان کریاس قدرتست برفعت چو بنگری (پوربها) آنچه دربارهء این واژه قابل توجه است اینست که چند قرن پیش از ورود مغولان به ایران این واژه در زبان فارسی بوده و فردوسی در داستان رستم و اسفندیار آنرا در مفهوم درگاه،آستان و شادروان به کار برده است.