خلاصه ماشینی:
جا دارد این بیت حبیب یغمایی در سوگ روانشاد علی اصغر حکمت را بار دیگر قرائت کنیم: افسوس که یاران و عزیزان همه رفتند اهل ادب و دانش و عرفان همه رفتند وقتی برای اولین بار به عنوان دانشجوی سال اول زبان و ادبیات فارسی وارد دانشگاه تبریز شدم،نمیدانستم بازی سرنوشت مرا تا سال 0731 در دیار تبریز ماندگار خواهد کرد.
جاذبهء دانشگاه تنها در ساختمانهای تازه و زیبای آن یا گلکاری بینظیرش خلاصه نمیشد؛بلکه حضور دانشمندان بنامی در هر رشته نیز جاذبهء خود را داشت و برای دانشجویان ادبیات نیز نامهایی چون مرحوم ترجانی زاده،ماهیار،عبد الامیر سلیم،خیّام پور،استاد حسن قاضی: طباطبایی،یونسی،ادیب توسی و دکتر عیوضی و دکتر سرکاراتی-دو بزرگوار اخیر در قید حیاتند،خداوند عمرشان را سالم و طولانی دارد-تحسینبرانگیز و پرغنیمت بود و در این میان،یک تن با شخصیتی ممتاز،دانشی فراوان،عشقی عمیق و خالصانه به ادب و فرهنگ ایرانزمین،سخنوری کمنظیر،مورد توجه کارکنا،دانشجویان و استادان قرار داشت و آن،وجود نازنین دکتر منوچهر مرتضوی بود.
حتما عدهای فورا معترض خواهند شد اگر مرتضوی عارفمسلک بود چطور بیشتر اوقات یا مدیر گروه بود یا رئیس دانشکده و اواخر رئیس دانشگاه!بهتر است این عده به این حقیقت نیز توجه داشته باشند.
او اجازه نداد خرابیها مخفیانه ترمیم شود؛بلکه با حفظ موقعیت،تعقیب عاملان و آمران را از حکومت خواست و این برای رژیم بسیار سخت بود؛ بویژه که چندی قبل از این حادثه،چهلم کشتار قم در تبریز به اعتراض گسترده و تمام عیار در شهر بدل شده بود و سرسختی مرتضوی به نوعی تأیید و یا فضاسازی ضدّ انقلاب تعبیر میشد.