چکیده:
نگارنده در مقالهء حاضر کوشیده است با استناد به پژوهشهای معتبر در حوزهء داستاننویسی معاصر،پس از مروری بر«ادبیات جنگ»،به آثار اصغر عبد اللهی،یکی از حرفهایترین نویسندگان حوزهء ادبیات جنگ،و بویژه داستان کوتاه اتاق پرغبار او-که یکی از زیباترین داستانهای کوتاه حوزهء ادبیات جنگ است-بپردازد و روایتی از این داستان از دو دیدگاه«ساختار پلات»و«ساختار داستان»به دست دهد.
خلاصه ماشینی:
چنین شروعی روشنکنندهء محور داستان است؛محور داستان، اتاق کوچک الفی است زیرا اصغر عبد اللّهی در شروع داستان با فضاسازی اشاره میکند به مکان داستان،بنابراین مکان،کارکردی محوری مییابد؛و بدین سبب است که میشود استدلال کرد که داستان،داستانی مکانمحور است.
در داستان کوتاه اتاق پرغبار نیز اصغر عبد اللّهی پس از گرهی که در پایان شروع داستان میافکند،آن را با حرکت ماجرا در سازمان زیباییشناختی داستان میتند و بدینسان به سازمان زیباییشناختی داستان خصلتی بحرانی میدهد و روایت داستان را به بحران میرساند و این بحران را در قالب گفتوگوهایی که ادریس با پیرمرد چاق و کوتاهقد و کلّهطاس میکند،بازنمایی میکند: «تو خاخامی؟» «نه».
نوعی زاویه دید داستان کوتاه اتاق پرغبار و نیز چگونگی کارکرد راوی در این نوع زاویهء دید با شیوهء نگارش آنکه در نوع داستانهای عینی(روانشناسی رفتارگرا)ردهبندی میشود، هماهنگ است و بدین سبب است که میشود استدلال کرد که نوع شیوهء نگارش آن دلالت میکند بر نوع زاویهء دید آن و همینطور بالعکس؛بنابراین میان این دو عنصر داستانی ارتباطی علّی وجود دارد که این امر رهنمونی میشود برای خواننده تا به منطق شکلی داستان پی ببرد.
و بدین سبب است که میشود استدلال کرد که این نوع ضرباهنگ برای تولید ریتم داستان با نثر(زبان)کوتاهنویس و شیوهء بیان(سبک)حد اقلگرایانهء آن تناسب دارد.
درونمایهء داستان کوتاه اتاق پرغبار با عنصر نثر(زبان)آن در هماهنگی و نظم کمنظیری قرار دارد؛زیرا دیدگاه اصغر عبد اللّهی نسبت به این دو عنصر داستانی،نگاهی خونسردانه و خنثی است و بدین سبب است که میشود استدلال کرد که این دو عنصر داستانی در داستان خنثی هستند.