خلاصه ماشینی:
"اختلاف به این دلیل چشمگیر است که بسیاری از مفاهیمی که دربارهء علم و درک علمی در فلسفه یا معرفتشناسی طبیعتگرایانه بدیهی پنداشته میشود،به راحتی مورد قبول طبیعتگرایان فلسفهء علم قرار نمیگیرد.
اگر طبیعتگرایان میتوانند خلأهای هستیشناختی که اجازهء استقلال زیستشناسی را از فیزیک و شیمی میدهد،تحمل کنند،چرا نباید بتوانند به همان اندازه روانشناسی قصدی و علوم اجتماعی را نیز تحمل کنند؟باوجوداین،تأکید آنها بر استدلالهای فلسفی اصولی برای مشخص کردن این مسائل از پیش دقیقا همان موضع فلسفی است که اکثر طبیعتگرایان از آن اجتناب میکنند.
ولی ارزش پذیرش هستیشناختی را دارند،از طریق بحث مدام دربارهء رویهها و دستاوردهای رشتههای مختلف حل نکنیم؟نبود بحثهای مفصل دربارهء هیچ یک از نسخههای فراگیرتر طبیعتگرایی که بنا به فرض توسط این معضل مردود شمرده میشوند،قالب انتزاعی و احتمالا حتی پیشینی استدلالهای آنها را روشن میکند.
از نظر من،مهمترین ویژگی این کتاب عدم توجه به طبیعتگرایی در فلسفهء علم،و چالشی است که برای تعیین چارچوب بحث در سایر شاخههای فلسفه ایجاد میکند.
او میگوید که با توجه به این شرایط،نوعی طبیعتگرایی روادار دربارهء شناخت بشری ما را تشویق میکند که«تواناییهای محدود،روشهای مبتنی بر موقعیت،و دانش ناقصمان»را در حکم آلترنتیوی برای اشکال متنوع هیچانگاری یا تعصباتی که غالبا همراه رویدادهای قرن گذشته یا متعاقب آن پدید میآمد، بهطور مبتکرانه و گاه روشمندانه به کار بگیریم.
به رغم تلاش گاسر برای ارائهء نظرات موافق و مخالف طبیعتگرایی،همهء این مقالات در عمل نسخهء عامتر،و فراگیرتری از طبیعتگرایی را مورد تأیید قرار میدهند که به نظر میرسد مبنای مشترکی برای نظرات بسیاری از نویسندگان مقالات کتاب به حساب میآید،از جمله آنهایی که از دیدگاه انتقادی به نظرات سرسختانهتر طبیعتگرایانه نگاه میکنند."