خلاصه ماشینی:
"«آنا پررا»فقط یک بهانهی اساسی برای پرداختن به موضوعات سیاسی دارد:اشارهی تلویحی به تفاوتهای دو محیط اجتماعی و سیاسی انگلستان و پاکستان که از لحاظ تربیتی و جامعهشناسی هرکدام آبستن حوادث متناقض و متفاوتی هستند و همین در بخش آغازین رمان علت اولیهای برای اشاره و مقایسه برخی رخدادهای سیاسی دوران معاصر در این محدودهی جغرافیایی شده است؛او موضوعات سیاسی کشور بحرانزدهای مثل پاکستان را به عنوان دادههای محیط اجتماعی به شکل الزامی وارد دنیای نوجوانان رمان میکند و بعد رویارویی با آنها را برای چنین نوجوانی-به رغم ناخواستگی خودشان-به صورت امری اجتنابناپذیر جلوه میدهد: «آمریکاییها برای به دست آوردن اطلاعات از آدمهایی که بهشان مظنون هستند،خوب پول خرج میکنند.
وقتی«هری»وکیل در زندان«خالد»را ملاقات میکند،بین او و«خالد»گفتوگوی متناقض و نامناسب دربارهی بازی فوتبال شکل میگیرد که بیان آن در شرایطی که«خالد»طبق ادعای نویسنده همواره تحت شکنجه بوده است و در وضعیت اسفناکی به سر میبرد،بسیار غیر قابل باور و حتی کمیک و خندهدار است و ثابت میکند که نویسنده از تحلیل شرایط و اوضاع و احوال مورد ادعای خود و نیز از شناخت موضوع و کاراکترها غافل بوده یا آنکه حین نوشتن دچار«فراموشی»یا اضافهگویی شده است: «خالد میپرسد:«فکر نمیکنم از نتیجهی بازی تیم فوتبال راچدیل اطلاعی داشته باشید؟» هری از ته دل میخندد،سرش را عقب میدهد و انگشتهایش را روی پیشانیاش میگذارد،لحظهای بعد میگوید:«چرا به ذهنم نرسید که نتیجهی بازی را دنبال کنم؟ پدرت گفته بود که از طرفداریهای پر و پا قرص این تیم هستی."