خلاصه ماشینی:
"چیدمان رخدادها طوری است که به وضوح عمدی بودن و در نتیجه غیر داستانی بودن آنها آشکار میشودنویسنده با ارتباط دادن زورکی و غیر منطقی حوادث و آدمها و موقعیتها به همدیگر در حقیقت«داستانسازی»میکند؛او یک دانش آموز تنبل و بیخاصیت را که از داستان پینوکیو نسخهبرداری ذهنی میکند به بهانهی یک تصادف در خیابان به فیلمسازی معروف هالیوودی ربط میدهد و همانطور که قبلا نیز اشاره شد دست نوشتهی داستانش را در اتومبیل فیلمساز جا میگذارد تا این فیلمساز مشهور که ظاهرا احمقتر و بیخاصیتتر از قهرمان چهارده سالهی داستان معرفی شده است،از آن برای ساختن یک فیلم استفاده کند و البته«جیسون شفرد»هم برای پس گرفتن داستانش دست به یک تعقیب و گریز پرحادثه میزند؛خواننده با نظری اجمالی به رخدادها نتیجه میگیرد که خود نویسنده از همهی کاراکترهایش دروغگوتر است،زیرا کمترین ارزشی برای مخاطبان کتابش قائل نشده است؛او با نوشتن رمان«دروغگوی چاق گنده»که براساس یک فیلم نامه نوشته شده است،دقیقا همان کاری را میکند که کاراکتر داستانش با جعل کردن داستان پینوکیو و سرقت ذهنی از آن،انجام میدهد.
همانطور که ترتیب حوادث و چیدمان آنها نشان میدهد،نوشتار خاطره محور«جان ویتمن»به تدریج و در ادامه به یک داستان ساختگی که دیگر هیچ ربطی به زندگی واقعی«شفرد»ندارد،تبدیل میشود و به تلاش برای بازپس گرفتن داستان و فیلمسازی هالیوودی ارتباط پیدا میکند و از این لحظه موردنظر به بعد نوشتار«دروغگوی چاق گنده»به داستان فیلم نامهای یکی از فیلمهای کلیشهای تغییر شکل میدهد:«شفرد»نوجوان مجبور میشود به عنوان کاراکتر محوری داستان وارد یک سری ماجراجوییهای کمیک و گاه جدی بشود و البته حوادث بیشتر حال و هوای مضامین فیلمهای کمدی را به خود میگیرند."