چکیده:
قدرت سیاسی در هر جامعه،تجلی مجموع قدرتهای مادی،معنوی،سخت و نرم موجود در آن جامعه است.هر چه کشوری از لحاظ قدرت سیاسی توانمندتر باشد،به همان میزان در مدیریت و بهرهروی از امکانات بالقوهء داخلی و خارجی در راستای اهداف خود توانمندتر است.نقش اساسی در این رابطه را نیروی متخصص و نوآور در سطح جامعه ایفا میکند.نهاد دانشگاه نیز با برعهده گرفتن وظیفهء تربیتی و آموزش طبقهء نخبه،در جهتدهی افکار عمومی ایفای نقش میکند. کشورهای جهان سوم با وجود داشتن پتانسیلهای بالقوه،به دلیل ضعف قدرت سیاسی در فرایند توسعه،با مشکلات عدیدهای مواجه هستند.از آنجا که بخش وسیعی از کاهش و افزایش قدرت سیاسی این کشورها به دلیل عدم بهرهگیری از تخصص در دستگاه حاکم و همچنین گسست نخبگان این کشورها از جامعهء خویش است؛این مقاله میکوشد در راستای تبیین فرصتها و چالشهای موجود،با اتخاذ روشی توصیفی-تحلیلی،رابطهء دانشگاه با قدرت سیاسی در جهان سوم را با بیان و تشریح دو رابطهء سلبی و ایجابی،مورد کنکاش و بررسی قرار دهد.از منظر ایجابی، تربیت نیروی انسانی متخصص،بکارگیری نظرات کارشناسانه،رسالت تحلیلگرایانه و وجود طبقه اجتماعی تاثیرگذار زمینه استفاده از فرصتهایی از قبیل افزایش بهروری و کارآمدی،برنامه ریزی مدبرانه،سیاستگذاری صحیح و جهتدهی به افکار عمومی را فراهم ساخته است.از منظر سلبی به حاشیه رفتن علوم انسانی،تربیت نیروهای مخالف،مدرکگرایی،تخصصگرایی مفرط و غیر بومی میتواند منجر به چالشهایی از قبیل عدم رشد علم،عدم تخصص و به تبع آن کارآمدی،تهدید قدرت سیاسی و در نهایت خودبیگانگی شود.
The political power in every community is a collection of economic، spiritual، hard and soft powers in that country. The more powerful countries in policy are stronger in management and making better usage of their internal and external potentials to keep closer to their goals. Having potentials in third world countries، they are facing many problems and obstacles and the reason is rooted in their lack of political power in development process. This survey intends to elucidate
the existing opportunities and challenges using descriptive –analyzes method and discussing the relation between university and political power in third world countries. Two affirmative and privative views are discussed: from affirmative perspective the below mentioned factors are discussed: training – to implement expert ideas- analyzing mind،…. all of this will provide opportunities such as increasing efficiency ، instrumental programming، exact policy making،…. From privative perspective the below factors are mentioned: neglecting the human sciences- growth of oppositional، giving importance to sole paper certificate rather than proficiency،… they all may misdirect to challenges such as inconvenience in science development and consequently inefficiency، treat in political power and finally alienation.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که بخش وسیعی از کاهش و افزایش قدرت سیاسی این کشورها به دلیل عدم بهرهگیری از تخصص در دستگاه حاکم و همچنین گسست نخبگان این کشورها از جامعهء خویش است؛این مقاله میکوشد در راستای تبیین فرصتها و چالشهای موجود،با اتخاذ روشی توصیفی-تحلیلی،رابطهء دانشگاه با قدرت سیاسی در جهان سوم را با بیان و تشریح دو رابطهء سلبی و ایجابی،مورد کنکاش و بررسی قرار دهد.
دانشگاه در کشورهای جهان سوم به حاشیه رفته است و نظام سیاسی به دور از هر گونه نگاه کاربردی به این نهاد،منفعلانه و مستقلانه در راستای اهداف خود گام برمیدارد.
از آنجا که دانشگاهیان اعم از دانشجویان و استادان،خود از مردم و در عین حال در ارتباط با مردم هستند،این امر سبب شده است که نسبت به منافع عمومیو سرنوشت جامعه حساس باشند؛حساسیتهایی که از یکسو با نقادی منصفانه از سیاستها و برنامهها و از سوی دیگر با تبیین و تشریح آنها برای مردم،توان همراه کردن دو چندان افکار عمومی برای پیشبرد اهداف نظام سیاسی را دارد.
البته شایان ذکر است که در برخی از کشورهای جهان سوم که گسستهای عمیق بین نظام سیاسی و روشنفکران آن جامعه وجود دارد، این رسالت به جای ایفای نقشی ایجابی،نقش برانداز به خود گرفته و در راستای تضیف نظام حاکم و زدودن مبانی مشروعیتی آن گام برمیدارد.
دانشگاه نه تنها خود به عنوان یک نهاد مدنی در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه نقش ایفا میکند،بلکه وظیفهء تربیت نیروهای انسانی برای دیگر نهادهای مدنی از قبیل احزاب،انجمنها،اصناف و...