چکیده:
نظریهپردازان اصلی نوسازی (مدرنیزاسیون)، پیوندی وثیق میان توسعة اجتماعی ـ اقتصادی و میزان مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت سیاسی خویش میبینند. مدعای متأخرتر در نظریة نوسازی آن است که مؤلفههای توسعهیافتگی یک جامعه، بهویژه برحسب میزان صنعتیشدن، شهریشدن و باسوادی، علاوه بر آنکه فینفسه تقویتکنندة مشارکت سیاسیاند، به نحو غیرمستقیم از طریق برخی همافزاییها، و نیز بهواسطة تغییر ترکیب طبقاتی جامعه بهنفع طبقات متوسط، موجب تقویت مشارکت انتخاباتی میشوند. ما در این پژوهش، ادعاهای مذکور را در یک بررسی تطبیقی درونکشوری با واحد تحلیل «شهرستان» و در کشور درحال توسعهای مانند ایران، به محک تجربه زدهایم. متغیر وابستة تحقیق، نرخ رأیدهی در انتخابات ریاستجمهوری؛ مقطع زمانی مورد مطالعه شامل یک دورة زمانی شانزدهساله (1384-1368)؛ جامعة آماری تحقیق شامل کلیة شهرستانهای کشور بوده است. در مجموع، سه فرضیه از ده فرضیة مستخرج از نظریة نوسازی، تأیید شدند و توان تبیینی این الگوی تحلیلی نزدیک به یکچهارم کل واریانس محاسبه گردید.
خلاصه ماشینی:
"بر اساس آنچه گفته شد، فرضیة کلی پژوهش حاضر این است که پدیدههای شهریشدن، صنعتیشدن و باسوادی، علاوه بر تأثیر مستقیمشان در میزان مشارکت انتخاباتی، به نحو غیرمستقیم نیز از طریق برخی همافزاییها، و نیز به واسطة تغییر ترکیب طبقاتی جامعه بهنفع طبقات متوسط، میزان رأیدهی آن را افزایش میدهند.
5) آزمون تجربی این مدعای فرضیة پنجم نشان میدهد، هرچند حجم نسبی طبقه متوسط، ارتباط مثبت و معناداری با نرخ رأیدهی سطح شهرستانی دارد (179/0= بتا) اما به دلیل تأثیر منفی صنعتیشدن در اندازة طبقة متوسط (178/0- = بتا) برآیند این ارتباط، منفی و البته به لحاظ آماری بیمعنا میگردد (031/0- = 179/0× 178/0-).
7) یافتههای تحقیق حاضر نیز همسو با فرضیة هفتم، نشان میدهند که میزان باسوادی سطح شهرستانی، از طریق تأثیر مثبت و معنادارش در حجم نسبی طبقه متوسط جدید (49/0= بتا) که خود، ارتباط مثبت و معناداری با نرخ رأیدهی دارد (179/0= بتا) به ارتقا و تقویت میزان رأیدهی، منجر میشود.
به طور خلاصه، چنانکه در این جدول پیداست، نتایج حاصل از تحلیل مسیر برای آزمون روابط مستقیم میان فرآیندهای پایهای نوسازی و رأیدهی در کشور ایران، تنها فرضیة تأثیر مستقیم و مثبت سطح باسوادی (به معنی نسبت دارندگان توانایی خواندن و نوشتن در جمعیت ششساله و بالاتر) در نرخ رأیدهی را تأیید نمود.
فحوای اصلی این مدل آن بود که فرآیندهای توسعهای، بهویژه صنعتیشدن، شهریشدن و باسوادی، علاوه بر اینکه فی نفسه موجب تقویت و ارتقای میزان رأیدهی میشوند (فرضیات اول تا سوم)؛ از طریق ایجاد برخی تغییرات اجتماعی، خصوصا دگرگون ساختن ترکیب طبقاتی جامعه بهنفع طبقات متوسط نیز به این امر، کمک میکنند (فرضیات چهارم تا هفتم)."