چکیده:
در این مقاله بر آن شده ایم تا «ولایت» را که نقطه اوج تکامل انسان در عالم عرفان و سیر و سلوک، و فصل ممیز حقیقت انسانی و انسان حقیقی، کمال انسانی و انسان کامل از ماسوای خویش در عالم و آدم است و علامت سفرای الاهی و سالکان کوی دوست به شمار می رود از افق اندیشه های قرآنی و عرفانی و عقلانی استاد، علامه، آیت ا سیدمحمدحسین طباطبایی4 با رویکردی به تفسیرالمیزان و رساله الولایه آن حکیم و عارف و مفسر الاهی به تحلیل و تفسیر بکشانیم که ماحصل آن چنین شده است: ولایت، یعنی قرب و اتصال و لقای الاهی که در اثر معرفت، محبت، عبودیت و اخلاص حاصل می شود و سالک را به مقام فنای ذاتی، اسمائی و صفاتی می رساند؛ یعنی ولی خدا، عالم و آدم را تحت تدبیر و ولایت مطلقه الاهیه مشاهده می کند و به مقام توحید ناب که توحید معرفتی و صمدی است، راه می یابد. راه ولایت که به نبوت تعریفی و مقامی و انبائی و استعدادی در مقابل نبوت تشریعی تفسیر شده، راهی گشوده است و همه مستعد ان و اهل معنا و کمال در اثر شریعت محوری و عبودیت مداری، توان نیل به آن را دارند؛ اگر چه میان اولیای خدا، مراتب و درجات فراوانی وجود دارد؛ پس راه ولایت، راه باز است، نه بسته. راه شناسی به مقام ولایت از معرفت نفس (خودشناسی) و مراقبت نفس (خودنگه داری) و انقطاع از دنیا و عبور از عالم ماده و طبیعت و اتصال به جهان ملکوت و عالم معنا، البته در پرتو هدایت وحیانی و حمایت باطنی اولیای دین یعنی پیامبر اکرم6 و امامان معصوم: ممکن و میسور است. رویکرد و روش علامه در تفسیرالمیزان و رساله الولایه به مقوله ولایت، روش و رویکردی ترکیبی و تلفیقی از عقل، نقل و کشف است؛ چه این که علامه، برهان و عرفان و قرآن را در عرض هم نمی داند؛ بلکه در طول هم و افزون بر آن، قرآن کریم را حاوی بهترین، ناب ترین و کامل ترین معرفت های برهانی و عرفانی و مافوق بشری می داند؛ بدین سبب در تفسیرالمیزان، به تصریح و تلویح و بازتاب عبارت و اشارت و در رساله الولایه، فصل اول و دوم با روش عقلانی و فلسفی، و فصل سوم و چهارم، با روشی برهانی و عرفانی و قرآنی و روایی و در فصل پنجم، با روش محض قرآنی و روایی به ولایت شناسی پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"مقام نبوت و رسالت از مواهب خاصه الاهیه است (الله اعلم حیث یجعل رسالته) (31) ؛ اما راه تهذیب نفس، تطهیر دل و نورانیت باطن که انسان را زیر پوشش «ولایت حق» میبرد و عامل ولایت مستقیم الاهی میشود، بسته نیست؛ بلکه به روی همگان باز آست و آدمیان با ظرفیتها و استعدادهای متنوع به سوی آن فراخوان شدهاند تا هر فردی به مقدار سعه وجودی و سلوکیاش به مشاهده اسرار عالم بپردازد که علم به اسرار غیب مخصوص انبیا نیست و وجود «بدلاء» و «اوتاد»، «خلفاء» و «اقطاب» به زبان عرفانی که در لسان مبارک پیامبر عظیمالشأن اسلام نیز وارد شده است، (32) ناظر به همین مقام و منزلت سالکان کوی حق و واصلان به لقاء رب است و معنای اینکه «فلان علی مشهد فلان» و «فلان علی شرب فلان، فلان علی قلب فلان، فلان علی لسان فلان» به تعبیری کلامی «کامل در غایت جودت است»؛ (33) یعنی که «فیض هر دو از یک جنس میرسد» (34) یا در حدیثی وارد شده است که «لایزال طائفة من امتی ظاهرین علی الحق الی ان تقوم الساعه» (35) که از این حدیث مستفاد میشود تا اوان نزول عیسی، بلکه تا قیام ساعت ختم ولایت محمدیه نباشد، باب ولایت محمدیه مسدود نیست و صاحبدلانی خواهند بود که صحیفه دل آنها را لوح انوار علوم اکتسابی و حصولی و دانش لدنی میسازد تا باغ دل بندگان الاهی به آب علم و معرفت آنان طراوت و نضارت یابد و غرض مرحوم، استاد، علامه آیتالله محمدحسین طباطبایی رحمهالله از تدوین رسالة الولایة که سفرنامه الاهی و ملکوتی او بهشمار میآید، همین است تا اثبات و تبیین کند که «راه رسیدن به مقام ولایت» باز است و «ولایت» یعنی انسان در مقام سیر و سلوک به جایی برسد که عالم و آدم را تحت تدبیر خدای سبحان ببیند و لاغیر یا همان «ولایت مطلقه الاهیه» را که حامل بود به حمل تکوینی و استعداد وجودی، در مقام معرفت و عمل مشاهده کند که این مقام، قابل درک و وصول و حصول بر طریق مستقیم الاهی است؛ چه اینکه ولایت اولیای الاهی، از کمالات وجودی است و غیرقابل زوال، و وصول به مقام ولایت، همان شهود توحید ذات، صفات و افعال است که برای دیگران در «مرگ طبیعی» و برای اولیا در «مرگ ارادی» «لمن الملکالیوم لله الواحدالقهار» (36) حاصل میشود که از طریق کسب «اخلاق الاهیه» و بر مدار معرفت و اخلاص بهدست میآید."