چکیده:
یکی از اساسیترین مباحث معارف دینی، آن است که آیا دین و اعتقاد به ماورای طبیعت
به ویژه ایمان به خدا چگونه و تحت تأثیر چه عواملی برای انسانها پدید آمده است.
آیا شریعت و تشریع با تکوین و آفرینش هماهنگی و همسنگی دارند یا آنها دو جریان
متفاوت هستند؟
این مقاله به دنبال آن است که اثبات کند بینشها و گرایشهای دینی به چگونگی آفرینش
انسان و نهاد او برمیگردد و این ندای فطرت است که انسان را به سوی ایمان و گرایش
به مبدأ و معاد و برنامهای متناسب با آن فرا میخواند و به دنبال آن، عوامل پشت
کردن برخی انسانها از اقتضاهای ذاتی و زمینههای ناتوانی و یا انحراف فطرت را
توضیح داده وسرانجام، نقش انبیا و رهبران دینی در هدایت و شکوفا سازی فطرت به
اختصار بیان شده است.امید است مفید و مقبول اهل تحقیق و دانش قرار گیرد؛ انشاء
الله.
A basic debate in religious studies is how and why religions and the myth physical beliefs، particularly human belief in god has taken shape. Is sharaia and religion consistent and coordinated with the creation or they are opposite phenomena. This essay aims to show that religious views and tendencies rile on the nature of man's creation. It’s the voice of fitrat that invites man to be faithful and incline to his (mabda) origin and (maad) the eternal place of return and adopt a proper code of conduct.
The author explains why some turn a blind eye to the their inherent nature and deviate from fitrat. He concludes by briefly spelling out the role of prophets and religious leaders in directing and promoting fitrat in human kind.
خلاصه ماشینی:
"1. تجربه شخصی: یکی از راههای بهرهمندی از هدایت فطری، رجوع به اعماق جان خویش و گوشدادن به ندای دل است؛ به ویژه هر گاه اعتماد و توجه به اسباب مادی و هدفهای مجازی و کمالهای محدود منقطع شود و انسانی با تامل و اندیشهها و گرایشهای خود دریابد که هیچیک از امور طبیعی و لذتهای حیوانی نمیتواند او را اشباع و اقناع کند و درون خویش، مطلوب حقیقی خویش و راه رسیدن به آن را بجوید، به خوبی و راحتی گرایش و کشش ذاتی به سوی مبدأ آفریدگار و مالک مدبر و نجاتبخش و دوست داشتنی خود را مییابد؛ چنانکه هر گاه در موقعیت خطرناک و وضعیتی قرار گیرد که هیچ تکیه گاه و ملجا و انیسی نیابد، از درون، عاملی او را به سوی پناه بردن و استمداد از خدا و لذت بردن از خلوت و ارتباط با او دعوت میکند و این نشان دهنده آن است که احساس امنیت و مشغول شدن به اسباب ظاهری و غفلت از علت العلل و تنظیم و تدبیر کننده عالم آفرینش، سبب خمود و کند شدن فعالیتهای فطری میشود؛ بدین لحاظ، با بریدن یا بریده شدن از این اسباب و ابزار، حس درونی و فطرت خداجویی او بیدار و فعال میشود و توجه و ایمان به خدا با اخلاص و التجا خود را نشان میدهد."