چکیده:
مقاله در پی تبیین «اصلاحات» در گفتمان امام علی(ع) است و پس از تفکیک سیاست علوی و اموی، به تشریح الگوی اسلامی در اصلاحات فرهنگی، سیاسی، اداری و اقتصادی، امنیتی و قضائی در گفتار و رفتار امام علی بنابیطالب(ع) پرداخته و نشان داده است که در ریزترین و عینیترین اصلاحات حکومتی و اجتماعی، چگونه باید به پارادایم اسلامی چشم دوخت :
خلاصه ماشینی:
"اصلاحات علوی بر این مبنا امام پس از بیعت مردم با او و رسیدن به قدرت سیاسی بلافاصله اصلاحات حکومتی را با شعار عدالت اجتماعی آغاز کرد، او فلسفه پذیرش حکومت را ایجاد اصلاحات اعلام کرده و میگوید در مدتی که از صحنه سیاسی جامعه دور بوده جامعه اسلامی دگرگون شده و آنچه اکنون به نام حکومت اسلامی مطرح است فاصله زیادی با اسلام و سیره و سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دارد، و از سوی دیگر خوب میدانست که ارائه راه جدید و اصلاح علوی که همان اصلاحات محمدی صلیاللهعلیهوآله است در شرایط سیاسی جاری با مزاج جامعه سازگار نیست و به گفته او: «لا تقوم له القلوب ولا تثبت علیه العقول»(6) دلها برای آن نمی ایستد و خردها بر آن ثابت نمیمانند.
امامعلی علیهالسلام خوب میدانست و میتوانست که چگونه از یک سو مخالفان پر نفوذ سیاسی را فریب دهد که مطامع آنان در حکومتش تأمین خواهد شد و به تدریج آنان را از میان بردارد، و از سوی دیگر مردم را فریب دهد که حقوق واقعی آنان را تأمین خواهد کرد و ارزشهای اسلامی را محترم خواهد شمرد ولی در عمل راه دیگری را در پیش گیرد، و بدینترتیب پایههای حکومت خود را استوار نماید، اما در این صورت دیگر او امام علی بن ابیطالب نبود، او هم سیاستمداری بود حرفهای مانند همه سیاستمداران تاریخ که سیاست را ابزار سلطه بر مردم میدانند و نه وسیلهای برای اقامه حق و تأمین حقوق آنان."