خلاصه ماشینی:
"از دههی 0591 شاخصترین و یکی از مهمترین شعرای سوئدی قرن به شمار میآید و تاکنون جایزههای بیشماری کسب کرده که از آن جمله است: -جایزهی پترارک (petrarque) از آلمان،در سال 1891.
میبرندم در سایهام چون ویلونی در جعبهی سیاهش تنها چیزی که میخواهم بگویم برق میزند دو از دست مثل نقره در دکان گروگیر مادریگال** میراث من جنگلی است تاریک؛که بهندرت به آن میروم.
میراث من جنگلی است تاریک اما من امروز در جنگلی دیگر راه میروم،جنگل روشن.
زمان به پایین جاری میشود از آفتاب و ماه و به درون همهی ساعتهای تیکتاک کنندهی شاکر.
این خانه بیش از هشتاد تابستان برپا بوده است.
این موضوع به کسی مربوط میشود که پیش از من در این خانه میزیسته است.
زمان نه خطی صاف که هزار تویی است و انسان اگر در نقطهای مناسب گوش به دیوار بچسباند،آواها و صدای گامهای شتابزده را میشنود.
هوای زیر صفردرجه ما در جشنی هستیم که دوستمان ندارد،سرآخر آن جشن نقاب خود را کنار میزند و چهرهی واقعیاش را نشان میدهد:محوطهی سوزان بانی راهآهن،هیاکل سرد متوقف بر ریلها در مه،تکهگچی در واگنها را خط خطی کرده است.
به همین خاطر است که جزییات چنین وزنی دارند و دیدن چیزهای دیگری هم که هست چنین دشوار است:بازتاب نور در آینه که بر دیوار خانهها حرکت میکند و میلغزد به دل جنگل بیخبر چهرههای سوسوزن،عبارتی از انجیل که هرگز نوشته نشد«نزد من آی،زیرا من نیز چون تو سرشار از تناقضم.
زمستان سختی بود اما حالا تابستان است و زمین ما را،راستقامت میخواهد."