چکیده:
پژوهشگران آثار بینامتنیت اغلب با آراء میخائیل باختین به ویژه گفتگومندی و چند صدایی ارائه شده از سوی او بحث را آغاز میکنند،زیرا همین آراء او بود که راه را برای واضع بینامتنیت یعنی یولیا کریستوا گشود و رویکردی نوین در نظریه و نقد ادبی و هنری فراهم آورد.باختین دست کم در مقابل سه جریان مسلط دورهء خود یعنی زبانشناسان،سبکشناسان و صورتگرایان ایستاد؛جریاناتی که با وجود اختلافات،در مورد مطالعهء متنی اشتراک داشتند.او به روابط فرازبانشناسی و فرامتنی به ویژه فرامتنهای اجتماعی باور داشت و نقش آنها را در متن ادبی بسیار مهم و اساسی میپنداشت.نظریات باختین بسیار گسترده و متنوع هستند،اما در اینجا فقط به آن بخشی اکه به بینامتنیت مرتبط میشود،یعنی گفتگومندی و چند صدایی بسنده میشود.بنابراین،پرسش و مسئلهء اصلی این مقاله همانا بررسی چگونگی ارتباط میان گفتگومندی باختینی و بینامتنیت کریستوایی و میزان تأثیر گفتگومندی بر بینامتنیت است.
خلاصه ماشینی:
"باختین،گفتگومندی و چند صدایی مطالعهء پیشابینامتنیت باختینی *بهمن نامور مطلق فرهنگستان هنر چکیده پژوهشگران آثار بینامتنیت اغلب با آراء میخائیل باختین به ویژه گفتگومندی و چند صدایی ارائه شده از سوی او بحث را آغاز میکنند،زیرا همین آراء او بود که راه را برای واضع بینامتنیت یعنی یولیا کریستوا گشود و رویکردی نوین در نظریه و نقد ادبی و هنری فراهم آورد.
دوکرو دربارهء چند صدایی مینویسد:«برای باختین،یک مقوله از متنها و به ویژه متنهای ادبی وجود دارد؛متنهایی که برای آنها باید این ویژگی را در نظر گرفت که چند صدا بهطور همزمان سخن بگویند،بدون اینکه یکی از میان آنها برتر باشد و دیگران را داوری کند.
باختین در این مورد با صراحت بیشتری میگوید:«اغلب انواع شعری(در معنای دقیق آن)از منطق گفتگویی (گفتگومندی)درونی به گونهای که حاصل کار هنرمندانه و خلاق باشد،بهره نمیگیرد» (همان:721-821)او در کتاب نظریه و زیباییشناسی رمان توضیح میدهد که حتی دهقانان نیز دارای چندین زبان هستند و به همین دلیل هنگامی که به دعا میپردازند، زبانی کاملا متفاوت را نسبت به هنگامی که ترانه میخوانند،به کار میبرند.
باختین برای توضیح بیشتر چگونگی وجود چنین چند صدایی به مطالعاتی که سایر پژوهشگران پیش از او بهطور مستقیم و غیر مستقیم دربارهء این موضوع نزدن داستایوفسکی انجام داده بودند،اشاره میکند و به بررسی آنها میپردازد.
البته باختین ضمن تعریف از فعالیتهای پژوهشی ایوانف به ویژه دربارهء پذیرش«من»دیگری همانند سوژه،به او این انتقاد را وارد (8)- Viatcheslav lvaniv میکند که نقد او تکگویانه و تکجنبهای است،زیرا بیشتر برمضامین اثر تأکید کرده و فعالیت هنری نویسنده را برای نیل به وضعیت جدید رمان نادیده گرفته است."