خلاصه ماشینی:
"او همین نگرش را در شعر بساطی-ص 51 و بازار- ص 41 از همین کتاب دارد: «با دست خود گرفته در پیش چشم مردم یک روسری گلدار شلوار دست دوم» (بساطی) مخاطب شاعر کودکی است که تنها برای لحظاتی میخواهد با شعر او سرگرم شود.
مورچه دانا شب لای کتابم بود یک مورچه تنها با حوصله او میرفت از هر کلمه بالا (به تصویر صفحه مراجعه شود) شاعر در این شعر بیشتر از آنکه شعر بگوید،تنها جملاتی خبری را به دنبال هم میآورد: «بازار خوب است انگور دارد قصابی آن زنبور دارد شیرینی و نقل آجیل و پسته کفش کتانی گل دستهدسته...
تصویرهای خارج از دریافت مخاطب در شعرهای دیگری از این مجموعه هم هست مثل: «پر نمیشود هوا از صدای بال و پر» «کاش تا نرفته است چشمهای روز خواب» (آسمان و آفتاب-ص 4) و «آواز آن جوی شد بیطراوت» (مهمان دریا-ص 11) «چشمهایش پر شده بازهم از درد و رنج» (عنکبوت-ص 51) در بیشتر چهارپارههای دو مجموعه،او تنها یک گزارشگر است و سعی دارد در پایان شعرش به یک نتیجهی مطلوب و یا همان پیام موردنظرش برسد؛ولی مسیری که تا رسیدن به پیام طی میکند،بسیار تصنعی است.
از طرف دیگر قصد دارد کودک را نیز با حقوق ضایعشده یک فرد که به دلایل خاص-مثل ترس از دست دادن محل سکونت-از طرح آن طفره میرود،آشنا کند: «همسایهی ما کمحواس است در را نمیبندد همیشه میآورد ماشین خود را تا میلههای پشت شیشه دود سیاه وانت او راه گلویم را گرفته این دود حق زندگی را از غنچهها حتی گرفته با بوق میگوید:که رفتم با بوق میگوید:رسیدم او را که میخندید قهقه شب در حیاط خانه دیدم..."