چکیده:
امروزه هنر سینما و فیلمسازی به عنوان یکی از بنیانهای مهم فرهنگساز جامعه، کاربرد
شگرفی یافته است. فقه شیعه که به حق مدعی پاسخگویی به همه نیازهای بشری است، باید
در قبال سینما، موضعی شفاف، ژرفنگر و واقعبینانه اتخاذ کند.
از آنجا که حرمت کذب از مسلمات فقه و اخلاق است و از دیگر سو مشاهده میشود که هنر
فیلمسازی ملازم کاربرد انواع کذب و خلاف واقعنمایی در جریان تولید فیلم است،
نگارنده در این نوشتار تلاش میکند به گونهای فشرده پاسخی برای پرسشهای زیر ارائه
دهد:
1 ـ ماهیت کذب چیست؟
2 ـ قلمروهای تحقق کذب کجاست؟
3 ـ آیا در زبان سینما، کذب مصداق مییابد؟ و …
امید است این حرکت باعث شود فقهپژوهان گرامی در این عرصه نیز گامهای مبارکی
بردارند.
خلاصه ماشینی:
"امامخمینی(ره) در این باره مینویسد: «قوام و رکن کذب، گفتار و لفظ به معنای آنچه از دهان بیرون آید و بر یکی از مخارج حروف تکیه داشته باشد و مضمون آن با واقع مخالف باشد نیست، تا این که اشاره و نوشتن و حتی مبالغهها، کنایهها و مجازها از دایرة کذب خارج باشند (چه این که اشاره و نوشتن جزو الفاظ شمرده نمیشوند بلکه اشاره یک کار و نوشتن، نقشی است که از واقعیت، حکایت میکند)؛ بلکه ظاهرا کذب به معنای مصدری (دروغ گفتن) در عرف، عبارت از خبر دادنی است که با واقعیت مخالف باشد و روشن است که خبر دادن، در لفظ و گفتاری که از دهان بیرون میآید، منحصر نمیشود و شامل نوشتن، اشاره کردن و مانند آنها در عرف نیز میشود.
پرسش تا اینجا بیان گردید، گوینده اگر جملهای را به کار برد اما تصریح کرد (یا از حالش پیدا بود) که قاصد استعمال جمله در معنایش نیست، متصف به صدق و کذب __________________________________ [1] ـ معمولا در آغاز فیلمهای تاریخی یا داستانی، به صورت نوشتاری یا گفتاری، داستانی نقل میشود که فیلم در حقیقت ادامه آن است؛ مانند فیلم ژاندارک و محمد رسولالله (ص).
اما کذب هزلی مانند همة فیلمهای ژانر کمدی، نظیر فیلمهای چارلی چاپلین، لورل و هاردی و … (معنایی که از آن خبر داده میشود) باشد و حال آن که خبری که شخص شوخی کننده میدهد، فقط انشای صرف است و از موضوع خبر خارج است» (توحیدی، 2/389) در غالب فیلمهای داستانی سینمایی و تلویزیونی، در ژانرها و گونههای مختلف مانند حماسی (روز واقعه، داستان سیاوش، اسپارتاکوس، بن هور)، جنگی (دیدهبان، مهاجر، خشاب تمام فلزی)، پلیسی (شاهین مالت، پنجرة عقبی، سرگیجه)، کمدی (مرد عوضی، آدم برفی، عصر جدید، سه کله پوک)، درام (پرنده خارزار، بر باد رفته، هامون) و امثال آن، هیچ گاه گویندگان دیالوگها و راویان فیلم، درصدد این نیستند که معنانی و مفاهیم ارائه شدة آنها دقیقا مطابق واقع است."