چکیده:
فلسفهء عرفان به مثابهء ساحت علمی نوپدید دیر زمانی نیست که ذهن اندیشوران این حوزهء علمی را به خویش معطوف داشته است.باید اذعان داشت که ناظرین به این موضوع از زوایای مختلفی به این عرصه توجه کردهاند؛چرا که گروهی تنها به بیان رئوس ثمانیه و برخی به حقایق هستی با نگرش فیلسوفانه و تحلیلنگر،مبانی و مبادی و زیرساختهای آن را نقد و ارزیابی کرده،نگاه کلنگر و بیرونی و فراگیر را وجههء همت علمی خویش قرار دادهاند. فلسفهء عرفان موضوعاتی از قبیل ماهیت علم عرفان،عرفان و تجربهء دینی،اشتراکات و افتراقات،عرفان و بیانناپذیری،امکان تجربهء عرفانی و حجیت کشف و شهود عرفانی،غایت و کارکردهای عرفان و مواردی از این دست را مورد بحث قرار میدهد. نگارنده معتقد است فضای بحث در این عرصه کاملا بکر و مفتوح بوده،اهمیت و جایگاه عرفان در میان علوم و ضرروت جلوگیری از رهزنی و افراط و تفریط در این ساحت وظیفه را برای پژوهندگان این موضوع دوچندان میسازد گرچه نوشته حاضر نیز مقدماتی و گزینشی است که باید توسط اهل فن تکمیل گردد.
It's not a long time that the philosophy of mysticism as a new born scientific field، has occupied the minds of scholars of this field. It is to be admitted that this subject has been studied from different perspectives; because some have just explained the ‘eight headings of sciences’ {the bases of science discussed before entering its discussions}، and some have seen the realities of existence philosophically and analytically، and have criticized and evaluated its bases، criterion and frame-works and have chosen a holistic، external and comprehensive perspective.
The philosophy of mysticism studies subjects such as: the essence of mysticism، mysticism and religious experience – their similarities and differences، mysticism and inexplicability، the possibility of having a mystical experience and the validity of mystical intuition، the goal and functions of mysticism and some other similar subjects.
I believes the discussions of this field are completely open and untouched; and due to the importance of mysticism and its position among other sciences and the necessity of preventing deviation and going to the extremes in this field، the discussions of this subject is a greater duty for the discussers. Yet I believe that the present article includes some introductory and selected discussions which should be completed by specialists.
خلاصه ماشینی:
"در این نوشتار سعی شده است تا وجهه همت،به فلسفهء عرفان معطوف گردد که میتواند مباحثی از قبیل موارد ذیل را در زمرهء خود جای دهد: مفهومشناسی فسلفهء عرفان و علوم مرتبط،معناشناسی مفاهیم عرفانی،قلمرو عرفان، تفاوت عرفان با تجربهء دینی،ماهیت تجربهء عرفانی،ویژگیهای تجارب عرفانی،انواع تجارب عرفانی،تناقصهیا عرفان،عرفان و زبان،بیانناپذیری عرفان،ساختگرایی، جاودانگرایی،امکان تجربه یا دریافت عرفانی،ارزش کشف و شهود عرفانی،مراتب معرفت و جایگاه معرفت شهودی،معرفت عرفانی،و وحی،اثباتپذیری و معقولیت عرفان،حجیت عرفان برای شخص مکاشف،حجیت کشف برای دیگران،جایگاه مشاهدهء عرفانی،خیال متصل یا منفصل،غایت و کارکردهای عرفان،نشان اسلامیت عرفان اسلامی،ویژگیهای عرفان اسلامی موجود،بایستههای عرفان اسلامی، آسیبشناسی عرفان به نحو عام و عرفان اسلامی به صورت خاص،مقایسهء رویکردهای مختلف عرفان،مناسبات عرفان اسلامی با عرفانهای پیش از اسلام،مناسبات عرفان اسلامی با عرفانهای نو ظهور،شطحیات عرفا،میزان تفکیک حقایق عرفانی از بلبیسات شیطانی،تناقضنمایی در مشهودات و گزارههای عرفانی،عقل و دل و عشق در عرفان، عرفان و شریعت،عرفان و اجتماع و سیاست و حضور عرفان در عرصههای مشاکل اعتقادی.
و)خلط میان مثال متصل و منفصل؛از آنجا که علم حضوری مطرح در عرفان همانا شهود متن واقع و حضور در ساحت عین بدون واسطه بودن هرگونه مفهومی است، بسیاری از موارد که در خیال منفصل خودش رؤیت نمود،در زمانی که بخواهد به صقع خیال متصل منتقل نماید،دچار مشکل شده به علل مختلف فوق الذکر(مشکل زبانی، فقر واژگانی،ضعف نفس،اشکال در ابانهء ما فی الضمیر و مشهود انگاشتن چیزی که مشهود نبود و در آخر مشکل مخاطب)احکام مقارنات مشهود را به خود مشهودتر تسری میدهد و این از مشکلاتی است که محی الدین در موارد مختلق به آن اشاره کرده است (ابن عربی،همان:باب 183؛صدر المتألهین،همان:2،733) پس مهمترین علت را چه بسا بتوان خلط میان دادههای مثال متصل و مثال منفصل دانست که مورد گزند التقاط عقل جزئی و کلی و غبار نفوذ ابلیس و احیای مغالطه و پوشش ابر سهو و نسیان و دیگر آفات معرفتی قرار میگیرند."