چکیده:
واقعگرایی و نوواقعگرایی به عنوان رهیافت مسلط بر مطالعات روابط روابط بین الملل و سیاسیت خارجی با تأکید بر دولتگرایی و غلبه عنصر ساختار بر نظام بین الملل،قائل به نقش و تأثیر قومیت و گروههای قومی بر سیاست خارجی دولتها نیست.درحالیکه با پایان جنگ سرد،شاهد گسترش تأثیر گذاری متغیر قومیت بر ترتیبات امنیتی سیستمهای تابع،به ویژه خاورمیانه هستیم.نوشتار حاضر با تشریح ناکارآمدی تبیین برای توضیح تأثیر قومیت و گروههای قومی بر سیاست خارجی دولتها،به ویژه در خاورمیانه عرضه مینماید.
خلاصه ماشینی:
"واقعگرایی و نوواقعگرایی به عنوان رهیافت مسلط بر مطالعات روابط روابط بین الملل و سیاسیت خارجی با تأکید
بر دولتگرایی و غلبه عنصر ساختار بر نظام بین الملل،قائل به نقش و تأثیر قومیت و گروههای قومی بر
ناکارآمدی تبیین برای توضیح تأثیر قومیت و گروههای قومی بر سیاست خارجی دولتها،به ویژه در
است که سیاست خارجی روالیستی نقش و
ترتیبات امنیت منطقهای و سیاست خارجی
سیاست آگاهانه برای تقویت موازنه قوا وجود
منظور او این است که آنچه در روابط میان و
بین الملل و سیاست خارجی کشورها و امنیت
منطقهای و بین المللی و امنیت ملی کشورها
-این نظریه دولت محور بوده و با تأکید
سیاست بین الملل و مسایل جهان سوم به کار
خود اشاره کرد که موازنه فراگیر به ادراک
مقامات تاشکند این سیاست را برای مقابله
به این ترتیب موازنه فراگیر را میتوان
معمای امنیت و تلاش دولتها برای حفظ
است که براساس نظریه موازنه فراگیر به
ناشی از اعمال سیاست موازنه فراگیر است
منطقهای هستند که سیاست موازنه فراگیر را
این تحلیل از سیاست خارجی دولتهای
در مورد سیاست خارجی این دولتها عینیت
سیاست خارجی دولتهای خاورمیانه را
در هردو مورد اخیر تلاش این دولتها
موازنه با آن دولت مورد استفاده قرار گیرد.
خارجی این دو کشور در خصوص مسئله کرد
عواملی که بر سیاست خارجی دولتها به
آن به تبیین سیاست خارجی این کشورها
متغیر قومیت در قالب نظریه موازنه فراگیر در
سیاست خارجی و امنیتی ایران و سایر
کرد برای دخالت در حوزه امنیت داخلی و
سیاست خارجی و امنیتی آنها در قبال"