خلاصه ماشینی:
"تنها همین یکبار نبود که بیگناهی را با آزمایش علمی از مهلکه نجات داد بلکه در مورد دیگر بهنگام خلافت خود دوشیزهای بیگناه را از خطر مرک رهانید و از برادران متعصب او رفع شبهه بعمل آورد باین ترتیب که صحنهء دادگاه را تبدیل به آزمایشگاه نمود و مانند یک پزشک حاذق آثار آبستنی کاذب را در دوشیزهء متهم از بین برد و هنگامیکه شرح میداد که چگونه چنین وضعی پیش آمده است انبوهی از تماشائیان که در محضر شریفش دچار شگفتی گردیدند سر بسجدهء عبودیت بردند و گفتند لا محالهای علی تو خدائی زیرا لا یعلم الغیب الا هو و اینکه تو گفتهای،سخن از غیب است و جز خدا کسی غیب نداند و از آنروز گروهی بنام غلاه در تاریخ اسلام ظهور کردند که مانند خوارج موجبات تاثر خاطر مولای گرامی را فراهم نمودهاند.
داستان قتل ابو عامر خزرجی در شماره دوازدهم سال 5431 مجله قضائی ادارهء دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی تحت عنوان«شگفتیهای داوری»درج گردید و از نظر باریکبین حضار محترم گذشت و اجمال قضیه این بود که:شریح قاضی کوفه بدرخواست عامر جوان،پنج نفر از بازرگانانی را که متهم به قتل ابو عامر بودند در محضر خود احضار نمود چون جوان بینهای در دست نداشت شریح طبق دستور نبوی(البینته علی من ادعی و الیمین علی من انکر)یاران و همسفران ابو عامر را به اداء قسم تکلیف کرد و آنان نیز با یاد کردن قسم دروغ گریبان خود را از چنک عدالت رهانیدند و راه خانهء خویش در پیش گرفتند و عامر شکایت به محضر علی برد آن حضرت به ماموران خود فرمان داد تا هر دو تن از ایشان یک تن از بازرگانان را دستگیر و هریک را در محلی دور از دیگران زندانی سازند و رابطه ایشانرا برای جلوگیری از تبانی بکلی قطع کنند."