چکیده:
فیلسوفان مسلمان نظریه مطابقت صدق را بر تحلیل سازمان جمله استوار نموده، جمله را به عنوان "حامل صدق" (truth bearer) و واقع یا نفس الامر را به عنوان "سازنده صدق"(truth - maker) تلقی کرده اند. در این مقاله، پس از بحث در باره موارد کاربرد این نظریه در فلسفه اسلامی و شناسایی اصول و مبانی آن، توانایی این نظریه را در مقایسه با نظر منطق جدید در تحلیل سازمان قضیه ارزیابی نموده، با عنایت به مغایرت واقعیت با اندیشه، به شناسایی عناصر اصلی تئوری مطابقت می پردازیم. براساس این تحلیل، جمله "حامل صدق" و "صدق" محمولی تک موضعی است که احراز آن تابعی از احراز نسبت "مطابقت" است. اما "مطابقت" محمولی دو موضعی است که از نسبت بین وضعیت ترسیم شده توسط آن جمله و وضعیتی که در واقع و نفس الامر، بلکه نسبت مذکور است. به علاوه، احراز مطابقت تابع احراز دست رسی به واقع یا نفس الامر می باشد.
خلاصه ماشینی:
د ) در بحث وجود رابط و اثبات آن برخی از فیلسوفان مسلمان با توسل به تعریف صدق، براساس مطابقت ذهن با عین، فرض مابه ازاء برای رابطه بین موضوع و محمول در قضایای خارجیه صادقه را ضروری شمرده، از این راه، به اثبات وجود رابط در عالم خارج پرداختهاند (ابراهیمی دینانی، ص171تا173).
تحلیل فیلسوفان مسلماناز تئوری مطابقت در بحث ملاک صدق و کذب قضایا فیلسوفان مسلمان اشکالات مذکور را ناشی از عدم شناخت تواناییهای ذهن و نیز ناشی از توهم این مطلب دانستهاند که ذهن در شناخت عالم خارج، منحصرا به قضایایی نایل میشود که موضوع آنها از واقعیت بالفعل برخوردار باشد.
در این تعریف، نفسالامر در مقابل واقع نیست؛ زیرا واقع یعنی وجود و نفس الامر هم نمیتواند چیزی باشد غیر از آن؛ جز اینکه نه به عدم هم برمیگردد، و نه محدود است به وجود عینی خارجی که بالفعل موجود است؛ بلکه نفس الامر از توسع در معنی واقع و فراتر بردن آن از عالم خارج حکایت میکند، به گونهای که شامل موارد ذیل بشود: _ ظرف ثبوت موضوعات ذهنی که به نحوی در ذهن موجودند، ولی می توان از آنها در مرتبهای دیگر از ذهن در قالب قضیهای ذهنیه خبر داد.
چرا که « محال » و « امتناع » در معنای « غیرممکن » هستند و « غیرممکن » از الفاظ معدوله است؛ بنابراین در این قضایا و سایر موارد مشابه، لازم نیست برای موضوع وجود مفروضی به نحو غیر بتی و غیر قطعی لحاظ شود؛ بلکه کافی است مفاد سلبی آن شناسایی و به آن تحویل گردد؛ چه قاعده فرعیه مربوط به ثبوت شیء برای شیء است و فقط در قضایای موجبه جریان دارد[1].