خلاصه ماشینی:
"البته این بدان معنا نیست که مفاهیم حق هیچگونهنقشی در پژوهش اخلاقی ایفا نمیکنند،بلکه آنچه تیلور،تلاش میکند نشان دهد این است که درحالیکهفلسفهی اخلاق متجدد انحصارا به تحقیق دربارهی اصولاخلاقی میپردازد که باید بر روابط ما با دیگران حاکم باشد(که تیلور آن را اخلاق تکلیف" noitagilbo fo yti- larom "نام مینهد)،هدف دیگر پژوهش اخلاقی کهمربوط به کرامت( ytingid )و مفهوم زندگی خیر در نزدماست عمدتا نادیده گرفته شده یا مورد تردید جدی قرارگرفته است.
پرسشی که اینجاگاه دانش اندوختهی اندیشهی سیاسی،به صرف اینکهدر دوران تحصیل در خارج از کشوربا برخی از اندیشمندانارتباط داشته است،به ترجمهیآثار آنان میپردازد و خواستهیا ناخواسته این شائبه رادر اذهان به وجود میآورد کهفقط این آثار یا دانشمندان در غربمطرح هستند پیش میآید این است که آیا براساس این تفسیر،مازندانی صفت گفتگویی خود هستیم؟آیا برای ما ممکننیست که از تاروپود همسخنی)}L noitucolretni fo beW )خارج شویم؟پاسخ تیلور این است که حتی اگر ماخود را به جامعهای مربوط بدانیم که به واسطهی ایمان بهیک خیر تعریف شده،خللی در وابستگی ما به تاروپودهمسخنی به وجود نمیآید،اگرچه تاروپودهای ما وماهیت وابستگی ما تغییر یافته باشد.
از همینرو،لیبرالیزم وظیفهی اخلاق را تعریف چیستی تکلیف میداندنه ماهیت زندگی خیر: به دیگر سخن،امور اخلاقی به آنچه باید انجام دهیممربرط میشوند؛این،هم آنچه را خوب است تا انجام گیردشامل میشود،حتی اگر مکلف به آن نباشیم(که دلیلاهمیت بسیار تطوع برای بعضی از فیلسوفان معاصر اخلاقمیباشد)،و هم آنچه را ممکن است خوب(یا حتیتعهدآور)یا دوست داشتنی باشد،به عنوان مسائلیبیارتباط به اخلاق تلقی میکند."