چکیده:
علامه مفسر قاضی ناصرالدین ابو الخیر (ابو سعید) عبداله بن عمر بن علی بیضاوی شیرازی از دانشمندان بزرگ قرن نهم هجری است. او در بیشتر دانش های زمان خود از جمله فقه، اصول، بلاغت، منطق، حکمت و کلام سرآمد و مورد توجه طالبان علم بود.آن گونه که سبکی در طبقات خود می گوید که بیضاوی عهده دار منصب قضاوت در شیراز بوده است.
بیضاوی در علوم مختلف دارای تالیفاتی است؛ کتاب المنهاج و شرح آن در اصول فقه، الطوالع در کلام و انوار التنزیل و اسرار التاویل در تفسیر از مهم ترین آنهاست.
برخی تفسیر بیضاوی را مختصر تفسیر کشاف زمخشری دانسته اند. اگر چه بیضاوی در تفسیر خود تقریبا تمام مطالب زمخشری را به خلاصه بیان کرده است، اما هر جا که احساس نیاز کرده آرا و دیدگاه های خود را نیز به آن افزوده است.
بیضاوی در مسایل کلامی، همچو ن متکلمی با مشرب اشعری ظاهر می شود و به نقد آرای اعتزالی زمخشری می پردازد؛ او اگر چه در برخی موارد نظر کلامی زمخشری را تایید می کند، اما تقریبا در تمام آیاتی که محل نزاع اهل کلام است به تقریر مذهب اهل سنت و مذهب اعتزال و گاه سایر مذاهب کلامی پرداخته و سپس عقیده کلامی اشعری را ترجیح می دهد. به عنوان مثال او در تفسیر آیات 2 و3 سوره بقره به گونه ای تقریبا تفصیلی به بیان معنی ایمان و نفاق نزد اهل سنت و معتزله و خوارج می پردازد و در پایان دیدگاه اشاعره را برای خود بر می گزیند. یا در تفسیر (و مما رزقناهم ینفقون) از مصادیق کلمه (رزق) سخن می گوید و نظرات اشاعره و معتزله را بیان می کند و حتی برای اثبات نظر خود استدلال می کند.
اشارات کلامی بیضاوی در ( انوار التنزیل) به تمامی صریح نیست، او گاه مساله مختلف فیه کلامی را زیر الفاظ و عبارات پنهان می سازد و در واقع به تعریض از خلافی کلامی سخن می گوید.
اگر چه هدف بیضاوی از نوشتن تفسیر خود تنها تبیین عقاید کلامی نیست و اگر چه او علاوه بر کشاف از تفاسیر دیگری چون تفسیر فخررازی و راغب اصفهانی سود جسته است، اما آن گونه که خود در مقدمه تفسیر اشاره می کند، بیان آرای مختلف کلامی و تبیین آنچه خود به آن عقیده دارد-و به گفته خود او آن را عاری از اضلال می داند-از اساسی ترین اهداف اوست.
خلاصه ماشینی:
او در تفسير آية (يوم يأتي بعض آيات ربک لا ينفع نفساً ايمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت في إيمانها خيراً)( انعام/١٥٨) ظاهر آيه را مؤيد نظر اهل اعتزال مي داند و مي گويد: "معني آيه آن است که ايمان در آن روز به حال کسي که قبلاً ايمان نياورده و يا در ايمان خود هيچ خيري را کسب نکرده باشد سودي ندارد؛ و اين دليل است براي ادعاي کساني که ايمان بدون عمل را بي اعتبار مي دانند"( البيضاوي، ج٢، ص٢١٦-٢١٥) اين معني هنگامي موجه است که "کسبت " بر"آمنت " عطف شود؛ با چنين تقديري ايمان به حال دو گروه درآن روز فايده اي ندارد: کساني که قبل از آن روز ايمان نياوردهاند و کساني که قبلاً ايمان داشته اند اما کار خيري کسب نکرده اند، قسم دوم عين ادعاي معتزله است (احمديان،ص ٥٢-٥١).
البته بيضاوي تنها به تأويل بسنده نمي کند و براي تقويت هر چه بيشتر ادعاي اشاعره احتمالات ديگري را در آيه بررسي مي کند؛ به يک احتمال ترديد مکتسب از" أو" مي تواند براي اشتراط نفع به يکي از آن دو امر باشد(البيضاوي، ج٢، ص٢١٦-٢١٥)، به اين معني که مقصود از آوردن آن تنها بيان عموم نفي نيست ، بلکه مفيد بودن ايمان درآن روز مشروط به يکي از دو امر شده است و اين بيان جز با آمدن آن دو امر امکان ندارد.
بيضاوي در تفسير آيه (و علم آدم الأسماء کلها)( بقره/٣١) توقيفي بودن اسماء را مي پذيرد و مي گويد : اگرچه مي توان تعليم را به خداوند نسبت داد، اما اطلاق لفظ (معلم ) بر او جايز نيست ، زيرا اين لفظ مختص کسي است که پيشه اش تعليم باشد(البيضاوي، ج١، ص١٤٠).