خلاصه ماشینی:
"3 هدف اصلی آبراهامیان در آثار خود به خصوص در کتاب ایران بین دو انقلاب،تحلیل بنیانهای اجتماعی سیاست در ایران از طریق بررسی کشمکشهای طبقاتی و قومی، ارتباط میان نوسازی اجتماعی-اقتصادی و توسعه سیاسی،پیدایش طبقه نوین و افول گروههای قدیمی و ترکیب اجتماعی احزاب عمده سیاسی و دیدگاه ایدئولوژیکی آنها است.
(ص 32)کتاب تاریخ ایران مدرن چگونگی جایگزین شدن حاکمیتی پاتریمونیال با دولتی بوروکراتیک را الگویی که در ان مرکز پیرامون را تحت سلطه خود درمیآورد،شرح میدهد و به معنای دیدگاه تونیس تبیین گذاز از اجتماع(گمینشافت)به جامعه(گزلشافت)میباشد و«به معنای فوکویی کلمه،کتاب به این مقوله میپردازد که چگونه عرضهی گفتمانهای جدید موجب تنش بین قدیم و جدید شده و در نتیجه بهطور مؤثری تشیع و ایرانیگری را متحول کرده است.
(ص 031) نیروی نظامی مهمترین ستون حکومت وی بود و رضاشاه گسترش این بخش را بلافاصله پس از کودتای 9921 آغاز کرد و طی مدت دو سال پنج لشکر متشکل از سی هزار نفر تشکیل داد.
(ص 541) فصل چهارم:فترت ناسیونالیستی:آبراهامیان معتقد است حمله متفقین در شهریور سال 0231 به ایران،که منجر به سقوط رضاشاه شد،دورهی فترتی را به وجود آورد که سیزده سال یعنی تا مردادماه 2331 به درازا کشید و طی این سیزده سال قدرت در کانون معینی متمرکز نبود،بلکه بین دربار،کابینه،مجلس و تودههای شهری که ابتدا در قالب جنبشی سوسیالیستی و سپس ناسیونالیستی سازماندهی شده بودند،دست به دست میشد.
(ص 582) به اعتقاد آبراهامیان در روزهای پایانی عمر حکومت شاه،از مجموعه سه ستونی که رژیم پهلوی برای پایداری و دوام خود ایجاد کرده بود،ارتش از کار افتاده و فلج شده بود."