چکیده:
معرفتشناسی و مسائل مربوط به معرفت،زیربنای تمام اندیشههای فلسفی است؛به گونهای که امروزه اگر کسی بخواهد در باب مسائل فلسفی نظریهای اتخاذ یا ارائه نماید،ناگزیر است ابتدا موضع خود را در باب مسائل مربوط به معرفت معین کند،زیرا تنها راه ارتباط انسان با جهان از طریق معرفت،شناخت و ادراکات اوست.مقاله حاضر برخی از مسائل این دانش نوپا را از دیدگاه فیض کاشانی بررسی کرده است که عبارتاند از:
1.تعریف معرفت 2.امکان معرفت 3.انواع معرفت 4.منابع معرفت 5.موانع معرفت 6.مراتب معرفت 7.گستره معرفت 8.رابطه معرفت عقلانی و معرفت وحیانی 9.نحوه حکایت الفاظ از حقایق و معانی.
خلاصه ماشینی:
"به ذات خود؛در این صورت علم و عالم و معلوم یک وجود بیشتر ندارد.
در این صورت برای تحقق ادارک لازم است در ذات آن عالم،قوهء هیولانیهای باشد
این نیز به چند صورت قابل تصور است:یا از ذات خود خروج
با این تعریفی که مرحوم فیض از علم ارائه میکند،روشن است که اجسام
گونه است:گاهی از سببی که این علم از آن استفاده شده(یعنی دیدن فرشتهای که
ایشان معتقد است که این تجلی علوم،گاهی هنگام خواب صورت میگیرد و به
همانطور که در بحث انواع معرفت ذکر شد،فیض رحمه الله بر این اعتقاد است که نفس
که در این صورت برای او جز آنچه فکر میکند منکشف نمیشود(فیض کاشانی،
خمس نیز برای او به منزلهء آلاتی هستند که مدرکات از طریق آنها بر او وارد میشوند و او قابل آن مدرکات است.
دیدیم،حکم کنیم که این همان چیزی است که قبلا دیدهایم،زیرا اگر او برای ما
ب)اما اگر عقل را به معنای مخلوق اول قبل از نزول به این عالم بدانیم،در آن
مهمی که همواره عالمان و به ویژه معرفتشناسان با آن مواجهاند این است که آیا انسان علاوه بر تواناییهای ادراکی مثل حس و عقل و...
بر اینها انسان از قوای دیگری نیز برخوردار است که همان حواس باطنی انسان
حاصل برداشت ما از این نکات آن است که فیض برای فهم بشری و معارف
روشنترین دلیل در این زمینه وجود انسان کامل است که جامع انواع علوم در
آموزههای وحیانی دارای مراتبی است که هم عقل یک فرد عامی آن را به راحتی درک میکند و هم افراد متخصص در امور عقلی را موافق عقل"