چکیده:
پنج فیلسوف و حکیم شاخص در جهان اسلام، ابواسحاق کندی، فارابی، ابنسینا، ابن رشد و صدرالدین شیرازی که جریان فلسفی عقلگرا را از ابتدای نهضت ترجمه تا تکوین حکمت متعالیه نمایندگی میکنند، با وجود توغل در حکمت و فلسفه، تعلّق خاطر عمیقی به شریعت و آموزههای دین و مقام شامخ پیامبر اکرم(ص)داشته و در آثار خود به قدر معتنابهی به آن تصریح کردهاند.آنان بین حکمت و شریعت، اندیشهورزی و عبودیت، آزاداندیشی و متشرع بودن منافاتی قائل نبودند. خردورزی آنان، عقال عقل و مانع و رادع دینباوری آنان نشد. با وجود غوطهور شدن در دریای عقل فلسفی و حکمی از سرچشمه زلال وحی و شرع سیراب گشتند و به مقام دل سوخته با عقل پخته نائل شدند.
In the Muslim world, there are five wise philosophers, Abu Es`haq Kandi, Farabi, Ibn Sina, Ibn Rushd, and Sadr al-Din Shirazi, that rational philosophical movement, from the beginning till the evolution of Transcendental Wisdom had been introduced by them., They, despite of deep understanding in wisdom and philosophy , deeply attached to the law and teachings of religion and the Prophet (s) and have stated in their works no contradiction between religious law and wisdom ,thinking and worshiping, , free thinking and being versed in law of religion. Their wisdom seeking did not prevent them from having belief in religion. Despite of being immersed in the sea of reasoning based on of philosophy and wisdom, they drank from the pure spring of revelation and religion.
خلاصه ماشینی:
<H1>فیلسوفان شریعتمدار</H1> علیرضا میرزایی<FootNote No="6" Text="دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناسی ارشد فلسفه غرب"/> <H1>چکیده</H1> پنج فیلسوف و حکیم شاخص در جهان اسلام، ابواسحاق کندی، فارابی، ابنسینا، ابن رشد و صدرالدین شیرازی که جریان فلسفی عقلگرا را از ابتدای نهضت ترجمه تا تکوین حکمت متعالیه نمایندگی میکنند، با وجود توغل در حکمت و فلسفه، تعلق خاطر عمیقی به شریعت و آموزههای دین و مقام شامخ پیامبر اکرم(ص)داشته و در آثار خود به قدر معتنابهی به آن تصریح کردهاند.
آنچه از فلسفه ارسطو بنا بر نقل این دو تن (ابن سینا و فارابی) برای ما مورد تأیید است در سه بخش منحصر میگردد: 1- بخشی موجب تکفیر است؛ 2- بخشی که بدعت است؛ 3- بخشی که از اصل مورد انکار نیست (غزالی، المنقذ من الضلال، 543).
اگر کسی همانند فارابی در این مورد با ممشای شرعی، خود را انطباق دهد حکایت از دینباوری واقعی اوست و مبین عدم تعارض آموزههای شرعی و دستاوردهای عقلی است که در نظامهای فلسفی و حکمی متجلی میگردد.
بوعلی در برهان صدیقین پس از استدلال عقلی محض، به آیات قرآنی استشهاد میجوید که تلاشی است از سوی این فیلسوف عقلگرا برای اثبات فقدان تعارض بین شرع(دین) وعقل(فلسفه) (ابن سینا، 1375، ج3، 66).
حکیم نحریر شیرازی در بیان قاعده بسیط الحقیقه مینویسد:&quot;هذا من غوامض الالهیة التی یستصعب ادراکه الا علی من آتاه الله من لدنه علما وحکمة" این از امور پیچیده الهی است که درک عمق آن جز برای کسی که خداوند از پیش خود به او علم و حکمت آموخته، دشوار است (همان، 110).