چکیده:
ین مقاله از دو بخش تشکیل میگردد:بخش اول با تبیین احمالی مضمون قاعدهء الواحد و سیر تاریخی آن آغاز میشود و با نگاهی گذرا به شرایط اجتماعی و جهان فکری غزالی،ادامه خواهد یافت.بخش دوم نیز به طرح و نقد دیدگاههای غزالی در باب اصل قاعدهء الواحد و نیز تطبیق آن بر خداوند اختصاص دارد.
This article is divided into two parts: Part one explains in general the gist of the Rule of 'Al-Wa}:iid' and then follows its historical development until the time of Ghazali-outlining the social and intellectual milieu of the period; Part two critiques Ghazali's views with respect to the Rule of 'Al- Wa}:iid' itself, as well as its application to God.
خلاصه ماشینی:
"1غزالی پس از بیان اعتراضات پنجگانهاش بر دیدگاه حکما در خصوص تطبیق قاعده بر واجب تعالی،از سوی معترض فرضی از خود میپرسد:آیا امکان صدور بیش از یک معلول از واحد من جمیع الجهات وجود دارد و در این صورت آیا این نقض صریح حکم عقل نیست؟بر فرض که اصل قاعده صحیح باشد؛آیا بر واجب تعالی قابل تطبیق است؟ اگر واجب تعالی دارای کثرت است،در این صورت آیا این قاعده،انکار توحید خدا نیست؟بر فرض که هم اصل قاعده صحیح باشد و هم بر واجب تعالی قابل تطبیق باشد،آیا اساسا کثرتی در عالم و معلول خداوند وجود ندارد که صدور کثیر از واحد و قاعدهء الواحد صحیح نباشد؟اگر،هم اصل قاعده و هم تطبیق آن بر واجب و هم تعدد و تکثر معلولهای خداوند مورد قبول است،آیا این معلولهای متعدد متکثر در عرض هم نیستند،بلکه در طول یکدیگر و مترتب بر هم وجود یافتهاند؟که در این صورت به سخن مخالفان خود اعتراف کردهاید و جای مخالفتی باقی نمیماند.
(همان،ص 641-741) سؤال:چگونه مبدأ اول که حسب الفرض واحد است،منشأ پیدایش عقلی شده است که دارای سه جهت متعدد است؟پاسخ حکما این است که آنچه از مبدأ اول صادر شده است،تنها یک چیز است و آن خود عقل اول است که اولا به ذاتش نیز آگاهی مییابد؛ثانیا لازمهء وجود چنین موجودی،آگاهی آن نسبت به مبدأ است؛بیآنکه این حیثیت توسط مبدأ اول جعل شده باشد؛ثالثا از آنجا که عقل اول،ممکن الوجود است،طبعا این ویژگی جهتهای سهگانه،هیچ خللی در وحدانیت مبدأ اول ایجاد نمیکنند و لذا اینکه علت واحد،امر واحدی را ایجاد کند که آن دارای لوازم متعددی باشد،خدشهای به قاعدهء الواحد وارد نمیسازد."