چکیده:
رسالهء حاضر وصیتنامهای عرفانی است از ابو البقاء اسحاق الحسینی استرآبادی که در 818 ق نوشته شده است.این رساله به فارسی است و دو مقدمه و پنج فصل دارد. در مقدمهء اول و دوم آن مباحث نظری عرفان مطرح شده و فصول اول تا سوم مربوط به سیر و سلوک عملی است و مجددا در فصلهای چهارم و پنجم مباحث نظری مطرح شده است.این وصیتنامه بخشی از مجموعه نوشتههای مهم حروفیه است و قسمتی از عقاید آنها را بیان میکند.
خلاصه ماشینی:
"م:حاشیه+مبنی شکستهء اهل الفضل و التأویل1در مقابل آیات بینات و تنهای از هم ریختهء اصحاب الاجمال و التفصیل در مناظرهء اطوار کلمات تامات،که قدم سلوک ما و یاران ما را بر جادهء مستقیم شریعت مطهره محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ثابت و علم ملوک ما را در عرصه حقایق ممتد له علی مرتضی(علیه الصلوة و السلام)قائم دار!به حکم«الناس علی دین ملوکهم باضلال ائمة الکفر»2که عبارت از ادراکات خبیثه و قیاسات فاسده ضال و مضل است،قدمهای ما از جاده استقامت برکنار نیفتد و علمهای ما در عرصه میدان طریقت و حقیقت نگونسار نشود،و مقصود و مطلوب ما از این سخنان3بر اذهان سلیم سالکان و طالبان پوشیده4نماند.
چنان که1مروی است که حضرت رسالت پناه(ص)،میهمانی-پاچه گوسفندی-به خانهء پیرزنی رفت؛و دیگر آنکه شهرت پیش عوام دوست ندارد و از صحبت اهل دنیا و ارباب جاه و حکم،محترز باشد از دو وجه:یکی آنکه خود با ایشان به غیر ضرورت اختلاط نکند.
و شیخ عزیز نسفی4 که از محققان زمان خویش بوده است در کتب خویش آورده است که بیشتر کسانی که شیخی و سجاده نشینی ارشاد5کردهاند،به نام دانه و دامی است که از برای عز و جاه نهادهاند و بغایت سخن خوب است؛و در این روزگار خود تمامی به این کسوت برآمدهاند،و6به مجرد آنکه اندک مایه[ای]از تراشهء قلم بزرگان دین و محققان راه یقین فراهم کردهاند و به تقلید دبدبهء ارشاد در میان ناقصان بلاد و بقاع انداختهاند و چون دیو به دزدیدن انگشتری از سلیمان،به جای سلیمان نشستهاند: فرداش کند خمار کامشب مست است ای دروی!اگر از اسم درویشی لذتی میخواهی،ترک تکلف کن و صحبت دانا -------------- (1)."