خلاصه ماشینی:
"دلم خوش است که هستند باقی خویشان/ خدا دوام دهد عمر و عزت ایشان/مطالبی که نوشتید سر به سر خواندم/به روی هر خطی اشکی ز دیده افشاندم/شکایتی که از اوضاع دهر داشتهاید/عبارتی که به تقریر آن نگاشتهاید/تمام را ز نظر بگذراندم و دیدم/چنانکه باید و شاید درست سنجیدم/ اگرچه حرف شما هست حق و شکوه به جاست/نه وقت آه و فغان،بلکه وقت صبر و رضاست/عموم خلق در این وقت صاحب المند/فقیر و خوار و پریشان و غرق بحر غمند/هزارها نفر امروز هست افسرده/عزیز کشته بلا دیده و جوان مرده/ شما خوش است که غمخوار دیگران باشید/نه آنکه در غم خود آب دیدگان پاشید/به جای آنکه کنید در بلا ترشروئی/ بلا کشان دگر را کنید دلجوئی/ز درد و غم به جبین ناخن آشنا مکنید/گره ز زلف پریشان خویش وا مکنید/شما که پیرو زینب،محب زهرائید/مبادا ز غم و درد و بلا به تنگ آئید/جناب فاطمه در حال ضعف و رنجوری/برای شخص یهودی نموده مزدوری/شما کنیز وی و نیست هیچ عیب اصول/برای آنکه خود اگر شوید مزدور/ز یادتان نرود حال یوسف صدیق/که بود بر همه زندانیان یار شفیق/ خودش اسیر و ز هجر پدر مکدر بود/ولی برای اسیرانش مثال مادر بود/رسول گفته که دارند اهل علم شرف/به نزد حضرت حق بر پیمبران سلف/منم که عالم شرع محمد مختار/به انبیای سلف بایدم بود رفتار/تمام روز و شب خویش میکنم من صرف/به خدمت رفقا و به درس نحو و صرف/امید من ز شما نیز هست اینکه چو من/کنید خدمت از طالبان اهل وطن/ اگر که بود به دنیا حیات ما باقی/شراب عیش بریزد به کام ما ساقی/شب فراق مبدل شود به صبح وصال/..."