خلاصه ماشینی:
"هنگامی که در افغانستان در زندان بود،تصور عمومی مردم گناباد در باره ایشان چه بود؟ در یک جمله میتوانم بگویم مردم روزشماری میکردند که ایشان به ایران برگردد و یک بار دیگر ایشان را ببینند و محضرشان را درک کنند.
با توجه به سوابق سیاسی و حساسیتهائی که روی ایشان وجود داشت،پس از بازگشت چه خط مشیای را اتخاذ کرده بود که هم برایش مشکل درست نشود و هم بتواند کارش را انجام بدهد؟ اوایل که ایشان آمده بود،متأسفانه بعضی از افراد جبههگیریهائی داشتند، ولی به مرور زمان این جبههگیریها کمرنگ شدند و آنها فهمیدند که این کار به نفع هیچ کس نیست.
درست است که لطائف و اشعار و نکات تاریخی و آیات قرآن و تسلط عجیبش به تاریخ در این امر مدخلیت داشتند،ولی در رأس همه اینها زهد و اخلاص و بیتکلف صحبت کردن ایشان بود که تأثیر میگذاشت.
ما حالا اگر یک ساندویچ هم بخوریم،مردم میگویند این کار با شأن طلبه سازگاری ندارد، درحالیکه ایشان،این قید و بندها را کنار گذاشته بود و خیلی ساده و راحت زندگی میکرد؛به همین دلیل مردم به ایشان توجه خاصی داشتند.
درست است که لطائف و اشعار و نکات تاریخی و آیات قرآن و تلسط عجیبش به تاریخ در این امر مدخلیت داشتند،ولی در رأس همه اینها زهد و اخلاص و بیتکلف صحبت کردن ایشان بود که تأثیر میگذاشت.
شما چند سال در افغانستان در زندان بودید که میفرمائید این دهمین سالی است که من در افغانستان در زندان هستم؟»ایشان با بیان خاصی این جمله را سه بار تکرار کرد:«سی سال، سی سال،سی سال!»بیانش به گونهای بود که حقیقتا مو بر بدن من راست شد و بر خود لرزیدم."