چکیده:
جهانی شدن اشاره به فرایندهای پیچیدهای دارد که سبب نزدیکی دولتها و جوامع به یکدیگر شده است. این پدیده اگرچه قدمتی طولانی دارد،اما به نظر میرسد به معنای اخیر آن بیشتر از دهه 1990،پس از وقوع انقلاب ارتباطات به بعد مطرح گردید.جهانی شدن در عرصههای مختلف سیاسی،اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تأثیر داشته است که شاید یکی از مناقشهآمیزترین آنها موضوع فرهنگ جهانی باشد؛ موضوعی که منتقدین جهانی شدن آن را مساوی با سلطه فرهنگی آمریکا بر جهان دانستهاند.و بر خلاف آن،موافقین جهانی شدن فرهنگ جهانی را به معنای چفتوگیر پیدا کردن فرهنگها با یکدیگر میدانند.اما در این میان دیدگاه بینابینی نیز وجود دارد که معتقد به واهمگرایی فرهنگی است،یعنی جهانی شدن برای فرهنگهای مختلف هم یک فرصت است و هم یک تهدید.جهانی شدن بر دین هم،به عنوان یکی از زیرمجموعههای فرهنگ،دارای چنین ماهیت پارادوکسیکالی است؛بدین معنا که از منظر تکنولوژیک و زیر سؤال بردن فراروایتها برای حیات دین و تقویت نقش اجتماعی آن یک فرصت بوده است؛اما از منظر معنوی،به دلیل نسبیگرایی پستمدرنیستی و تحلیل آموزههای کلامی در قالب تحلیل گفتمانی،تهدید بوده است.شاید یکی از ملموسترین پیامدهای جهانی شدن بر دین در دنیای معاصر، نزدیکی ادیان به یکدیگر و فراهم ساختن مقدمات شکلگیری نوعی الهیات جهانی باشد؛موضوعی که نه تنها امکان گفتگوی ادیان را فراهم میسازد،بلکه سبب تقویت دین به عنوان یک جنبش نرمافزاری در صحنه سیاست جهانی میگردد.
خلاصه ماشینی:
"لذا با توجه به چنین پیشدرآمدی،محور اصلی پژوهش این سؤال میباشد که: «جهانی شدن چه تأثیری بر ادیان توحیدی در دنیای معاصر داشته است؟» علاوه بر سؤال اصلی،سؤالات فرعی زیر نیز مد نظر بودهاند: -جهانی شدن یعنی چه؟ -جهانی شدن یک پروسه است یا یک پروژه؟ -منظور از جهانی شدن فرهنگ یا فرهنگ جهانی چیست؟ -رابطه جهانی شدن با پستمدرن چیست؟ -جهانی شدن چه تأثیری بر حیات دین در جهان معاصر داشته است؟ -جنبشهای دینی معاصر پیامد جهانی شدن بودهاند یا واکنشی در قبال آن؟ -ابعاد دین از جهانی شدن چه تأثیری پذیرفتهاند؟ -آیا جهانی شدن سبب ایجاد نوعی همگرایی میان ادیان گردیده است؟ هدف از نگارش مقاله،پاسخ به سؤالات مطرحشده با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای میباشد.
اختلاف نظر موجود پیرامون تأثیر جهانی شدن بر حیات دین در دنیای معاصر با توجه به ماهیت پیچیده و متضاد جهانی شدن در حوزه فرهنگ امری طبیعی است چرا که از یک طرف جهانی شدن با ماهیت پسامدرنیستی خود به دلیل ایجاد چالش در مراکز قدرت،محوریت قرار دادن غیر،زیر سؤال بردن فراروایتهای حاکم بر نظامهای فکری جهان،ایجاد شک فراروی عقلانیتگرایی علمی مدرنیته و بالاخره مخالفت با سیاستزدایی از دین زمینه را برای تکوین و حیات جنبشهای قومی،زبانی و مذهبی فراهم کرده و از سوی دیگر با رواج شک و معرفی چشماندازهای ایدئولوژیک به عنوان تصورات تاریخمند اشخاص باورهای دینی را در معرض چالش قرار داده است."