خلاصه ماشینی:
"بنابراین بهطور یکسان یک پاسخ قطعی و جامع برای همه موارد وجود ندارد و بسته به شرایط زمانی فرق میکند مثلا حزب کارگر در انگلستان زمانی به وجود آمد که جنبش کارگری در این کشور آنقدر توانا شده بود که حزب لیبرال ترجیح داد حتی نام خود را عوض کند و به صورت حزب کارگر درآید تا بتواند از آرای تشکلها و کارگران بهرهمند شود و طبعا در دولت کارگری اقداماتی به نفع کارگران بیشتر شد.
سازمان بین المللی کار در یک برهه زمانی یعنی بعد از جنگ جهانی دوم تا شروع نهضت جهانی شدن و در واقع جهانیسازی(من شخصا عنوان جهانیسازی را ترجیح میدهم زیرا این وضعیتی است که بیشتر با زور و فشار ادامه دارد تا آنکه خود به خودی اتفاق بیفتد)،همچنین پیش از فروپاشی اتحاد شوروی و اقمار آن در اروپای شرقی،سازمان بین المللی کار در آن دوره که در واقع دوره شکوفاییاش از نظر تصویب مقاولهنامهها و توصیهنامهها بود،دوره بعد از جنگ جهانی دوم تا دهه نود میلادی،دقیقا این با شرایط و اوضاع و احوال جهانی هم نزدیک است،چون دورهای است که ضمن اینکه جنگ سرد بود اما بههرحال و شاید دقیقا به علت جنگ سرد دولتهای سرمایهداری ناگزیر بودند که با نیروی کارشان مماشات کنند و خیلی با آنها درگیر نشوند.
یعنی یک نوع واقعبینی در روابط کار که حال که نمیتوانیم انتظار داشته باشیم در همه کشورهای جهان که در زمینههای مختلف حقوق کارگران بهطور دقیق رعایت شود اما آن مسائلی که جنبه بنیادین دارد،در مورد اجرای آنها کوشش بیشتری صورت گیرد تا خود این وضع تضمینکننده دیگر حقوق باشند."