چکیده:
در این نوشتار با استفاده از نظریات و روش تحلیل روایت، به بررسی چگونگی روایت جنگ ایران و عراق در سه رمان «عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک» نوشته حسین مرتضائیان آبکنار، «سفر به گرای 270 درجه»، نوشته احمد دهقان و «نه آبی نه خاکی» نوشته علی موذنی پرداخته ایم. بر مبنای الگوی ارتباط روایی در ابتدا، ساختار و روساخت این سه داستان را به دست آوردیم و بر اساس روساختار و ساختار روایی هر سه داستان به تحلیل ژرف ساختارهای آنها پرداخته ایم. ساحت مرگ و ساحت زندگی، دو مولفه ای بودند که در تحلیل ژرف ساختار های این رمان ها مورد بررسی قرار گرفتند. تشخیص این مولفه ها و دسته بندی آنها بر اساس بررسی متن، نوع روایت، عناوین ـ رخدادها و گزاره ـ رخدادهاست. بر این اساس در رمان سفر به گرای 270 درجه ساحت زندگی، ساحت مسلط بر ساختار و محتوای داستان را تشکیل می داد. در رمان نه آبی نه خاکی، ساحت مرگ و شهادت، ساحت مسلط در رمان بوده و در رمان عقرب بر روی پله های راه آهن اندیمشک نه ساحت مرگ و نه ساحت زندگی مسلط، بلکه داستان و ساختار روایی آن حد فاصل این دو را می پیماید و ساحت برزخی را شکل می دهد. همچنین به مولفه های دیگری چون رابطه روایت و واقعیت، زبان روایت و چگونگی آن پرداخته ایم.
خلاصه ماشینی:
"عناوین رخدادها و گزاره رخدادهایی که از این رمان استخراج شده است از جمله خشونت بین نیروهای خودی،میلبه جنس موافق و دیگریسازی شهری و غیر شهری،نشان دهنده آن است که مؤلف عقرب روی پلههای اندیمشک نگاهیغیر متعارف و غیر عرفی به مسئله جنگ ایران و عراق دارد و با آنچه در زمینه جنگ در جامعه جاری است متفاوت و گاهمتقابل است؛روایتی از جنگ که یبش از آنکه به واقعی مرسوم نزدیک باشد برخاسته از ذهن هذیانگوی راوی رمان است.
از دیگر مؤلفههایی که میتوان آن را مورد ارزیابی قرار داد،حضور رسانه در این داستاناست،رسانه دارای دو نشق متفاوت در دو ساحت مرگ و زندگی است و هر نوبت به یکی ازاین دو ساحت میپردازد:تلویزیون از یک سو به پخش برنامههایی میپردازد که زندگی را دربدویترین شکل خود و در فقدان زندگی انسانی در قالب راز بقا،سیرک چینیها،همزیستیمسالمتآمیز حیوانات و غیره نمایش میدهد و مخاطب چنین برنامههایی،کودک(رؤیا)است کهنماد زندگی است؛و از سوی دیگر،به تبلیغ و تهییج برای اعزام به جبهههای جنگ میپردازد کهدر این میان بیشتر با خاطرات ناصر(من-راوی)از جبهههای جنگ همپوشانی و انطباق دارد.
تمام فنون روایی به کار گرفته شده در این داستان حکایت از گزارش رخدادهای به وقوعپیوسته در جبههها،بدون هیچ نوع نگاه جانبدارانهای از سوی راوی دارد و به همین سبب و باتوجه به نگاه تبلیغی گفتمان حاکم بر جنگ،این نوع نگاه سبب بروز نوعی سبک رئالیستی درروایت جنگ ایران و عراق شده است.
داستان سفر به گرای 270 درجه،با موقعیت داستانی من-راویو زاویه دید تکگویی درونی مستقیم روشن،با ساختاری«گزارشگون»و نگاهی واقعیبنانه(رئالیسم)،جنگ ایران و عراق را روایت میکند؛بنابراین واقعیتی که این رمان از جنگ ارائهمیدهد،واقعیتی است که ذهن طبیعی راوی آن است."