چکیده:
سیمای ملکوتی زینب(س)ازیکسو نمادی از عرفان متعالی اسلامی و ازسویدیگر بیانگر منزلت زن در این آموزهی ناب و اصیل است.تطابق اسفار اربعهی عرفانی با سفر کربلایی حضرت(س)،میتواند روشنترین الگوی عارفان درنظر و عمل قرار گیرد.دراینراستا نوشتار حاضر،با بیان لطایف پنجگانه مبتنی بر قطعیات تاریخی-روایی اعم از ترجمان توحید،رازدار خون خدا،آزادهی دلباخته،زمزم معرفت ناب و فاتح مقامات معنوی،عهدهدار این اشارت لطیف بر مقامات غیبی حضرت(س)شده است و برآن است تا از رهگذر این لطایف و ظرایف وجود عرفانی عقیلهی بنی هاشم،زینب کبری(س)،تفسیری جدید بر نسبت زن و عرفان ارایه دهد.
Zeynab’s ethereal personality is both a symbol of exalted Islamic mysticism and indicative of women’s status in these pure and original teachings. Comparing the four mystical journeys with Zeynab’s journey in Karbala can be an illustrious example for mystics both in theory and in practice. Thus، on the basis of historical and narrative evidence، this paper tries to shed light on her spiritual characteristics such as the interpreter of monotheism، the bearer of the secrets of Allah’s Blood، the free lover of Allah، the fountain of pure knowledge، and the conqueror of spiritual positions. In so doing، the paper is to present a new interpretation of the relationship between woman and mysticism.
خلاصه ماشینی:
"را مطرح کردهاند و هرکدام از منازل از آن منازل مؤلفهها و ویژگیهایی دارد؛لکن از هفت منزل سلوکی چه«هفت شهر عقلی»از عقل هیولایی، بالملکه،بالفعل،بالمستفاد،سر،خفی و اخفی تا هفت شهر قلبی و باطنی طلب،عشق معرفت، استغنا،توحید،حیرت،فقر و فنا سخنتها گفتهاند که در سلوک عرفانی یا عرفان عملی زینب(س)رنگ باخته و بهگونهای دیگر ترجمه و تفسیر میشود که زینب(س)«ترجمان»عین سیر و سلوک عقلی،یعنی«عقیله بنی هاشم»و ترجمان واقعی سیر و سلوک قلبی و درونی یا «اختاه لا تنسینی فی نافلة اللیل»(همان:ص 26)است که انسان کامل معصوم در هجرت از فراق به سوی وصال و کوچ از فصل به وصل و لقای رب میفرماید:خواهرم مرا در آن نیمههای شب و سحرخیزیهای خویش فراموش مکن!حال او چه سالکی است که پیر و مرادش چنین از وی مطالبهی دعا مینماید؟!او که راه«فکر و ذکر»را بههم آمیخت و از سلوک عاقلانه به سیر و شدن عاشقانه پرداخت و رفعت مکانتی و مقامی را در تصعید تکاملیاش به سیر آفاقی نشان داد؛یعنی «سیر انفسیاش»در سیر آفاقی متجلی شد و سیر عمودی وی در حرکت افقیاش ظاهر گشت و از مدینه به مدینه حرکت استکمالی نمود تا به دیدار حق شتافت؛چه اینکه هفت شهر عشق و وادی سلوک را ازپس پردههای پررمزوراز و اسرار غمانگیز و آکنده از اندوه با بصیرت،صبر، شکر و شرح صدر پشت سر نهاد و هفت منزل و وادی سلوکیاش چنین رقم خورد: الف)-سفر از مدینه به کوفه در معیت علی(ع)؛ ب)-سفر از کوفه به مدینه بههمراه امام حسن(ع)و امام حسین(ع)؛ ج)-سفر از مدینه به کربلا بههمراه امام حسین(ع)؛ د)-سفر از کربلا به کوفه در معیت امام زین العابدین(ع)؛ هـ)-سفر از کوفه به شام نیز بههمراه امام زین العابدین(ع)؛ و)-سفر از شام به مدینه نیز در معیت امام زین سجاد(ع)؛ ز)-سفر از مدینه به شام که در این سفر به مراد و مطلوب خویش یعنی لقای پروردگار شتافت که بهصورت کلان و کلی از مدینه به مدینه،از مدینه به کربلا،از کربلا به مدینه و از مدینه تا شام را قرین با هزاران حوادث پیچدرپیچ طی کرد و باید گفت: سلسله موی دوست حلقهی دام بلاست هرکه دراین حلقه نیست فارغ از این ماجراست (حافظ) بهراستی چه کسی میداند،این عقیله بنی هاشمو عالمه غیرمعلمه و قهرمان صبر و بصیرت و عاشق و دلشدهی حسین(ع)در تمامی این اسفار آفاقی در انفسی و انفسی در آفاقی چه کشیده است؟ او که زیر شمشیر غم عشق دوست،رقصکنان میرفت و پایکوبان سرمست جام ولای محبوب خدا و معشوق معشوق سرمدی یعنی حسین(ع)بود و«خط خون»را در عشق خویش تجربه کرد و عاشقان و سالکان اینک یا زینب را به یا علی و یا حسین!گره میزنند تا از این«فرد ششم»آن«پنج تن»که«نفر ششم پنج تن!»(شجاعی،7731:ص 71)است،استمداد جسته و از باطن این ولی خدا که میخانهی الهی است،استفاضه و استضائه نمایند."