چکیده:
هدف فلسفه سیاسی در لیبرالیسم، تحقیق در بنیادها و اصولی است که معمولا به لیبرالیسم سیاسی نسبت داده میشود؛ یعنی آزادی، تساهل، حقوق فردی، دموکراسی و حکومت قانون. لیبرالها در برابر دو نظریه موضع میگیرند: نخست اینکه فرهنگ، جامعه و دولت جدا از فرد، در نفس خود هدف و غایت باشند. دوم اینکه هدف سازمانهای سیاسی و اجتماعی باید به کمال رساندن و به سعادت رساندن انسانها باشد، که این هم از نظر لیبرالها مردود است. محور سیاست عملی در لیبرالیسم سیاسی عبارت است از دموکراسی، حکومت قانون، آزادی سیاسی، آزادی بیان، تساهل و مدارا در امور اخلاقی و دینی و طرز زندگی و مخالفت با هرگونه تبعیض بر مبنای نژاد، جنسیت، قومیت، زبان و سرانجام احترام به حقوق فرد.
خلاصه ماشینی:
"مردمسالاری، ش 1007، 30/4/84 چکیده: هدف فلسفه سیاسی در لیبرالیسم، تحقیق در بنیادها و اصولی است که معمولا به لیبرالیسم سیاسی نسبت داده میشود؛ یعنی آزادی، تساهل، حقوق فردی، دموکراسی و حکومت قانون.
دوم اینکه هدف سازمانهای سیاسی و اجتماعی باید به کمال رساندن و به سعادت رساندن انسانها باشد، که این هم از نظر لیبرالها مردود است.
محور سیاست عملی در لیبرالیسم سیاسی عبارت است از دموکراسی، حکومت قانون، آزادی سیاسی، آزادی بیان، تساهل و مدارا در امور اخلاقی و دینی و طرز زندگی و مخالفت با هرگونه تبعیض بر مبنای نژاد، جنسیت، قومیت، زبان و سرانجام احترام به حقوق فرد.
هدف فلسفه سیاسی در لیبرالیسم، تحقیق در بنیادها و اصولی است که معمولا به لیبرالیسم سیاسی نسبت داده میشود، یعنی آزادی، تساهل، حقوق فردی، دموکراسی و حکومت قانون.
دوم اینکه هدف سازمانهای سیاسی و اجتماعی باید به کمال رساندن و به سعادت رساندن انسانها باشد که این هم از نظر لیبرالها مردود است.
محور سیاست عملی در لیبرالیسم سیاسی عبارت است از دموکراسی، حکومت قانون، آزادی سیاسی، آزادی بیان، تساهل و مدارا در امور اخلاقی و دینی و طرز زندگی، مخالفت با هر گونه تبعیض بر مبنای نژاد، جنسیت، قومیت، زبان و سرانجام احترام به حقوق فرد.
2. پیروزی ایالات متحده بر اتحاد شوروی سابق: آقای عزتالله فولادوند مینویسد: «بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق معلوم شد که لیبرالیسم بر بزرگترین رقیبش که مارکسیسم باشد فائق آمده است و میتوان گفت که در واقع، به یک اعتبار، پیروزی جانآدام اسمیت و لاک بر کارل مارکس بوده است»."