چکیده:
به منظور تعریف الگویی برای مدیریت دانش در پژوهشگاهها برای ارتقای عملکرد آنها، پس از مطالعه ادبیات موجود در این حوزه مشخص شد که سه دیدگاه اصلی در خصوص مدیریت دانش و جایگاه آن در سازمانها وجود دارد. یک دیدگاه به مفهوم مدیریت دانش همچون مفاهیمی نظیر مدیریت تحول و مدیریت تغییر در سازمانها می نگرد. دیدگاه دوم معتقد است که در هر حوزه ای از سازمانها که بر اساس مدلهای مختلف از جمله مدل زنجیره ارزش پورتر مفهوم و جایگاه مدیریت اطلاعات تعریف شده است، می توان آن را با مدیریت دانش جایگزین کرد. دیدگاه سوم به مفهوم مدیریت دانش از دیدگاه سیستمی و استراتژیک نگریسته است. بر اساس دیدگاه سوم استراتژی مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی وظیفه ای تلقی می شود و در کنار سایر استراتژیهای وظیفه ای قرار می گیرد.
در این پژوهش مفهوم مدیریت دانش از منظر دیدگاه سوم مدنظر بوده است و پس از مطالعات فراوان در حوزه ادبیات مربوط به مفهوم مدیریت دانش این دیدگاه انتخاب و بر اساس آن مدل مفهومی پژوهش طراحی و پیشنهاد شده است. فرضیه اصلی پژوهش به این شکل تعریف شده است که هماهنگی بین استراتژیهای دانش، تولید و توسعه دانش، انتقال دانش و به کارگیری دانش در پژوهشگاهها با توجه به استراتژی کار پژوهشگاهها به ارتقای عملکرد آنان منجر می شود. ?برای آزمون این فرضیه جامعه آماری پژوهشگاههای وابسته به سازمانها و موسسات دولتی در نظر گرفته شدند که مقایسه عملکرد آنان با میزان هماهنگی استراتژیهای اتخاذ شده توسط آنها در حوزه سیستم مدیریت دانش و زیر سیستم های آن می توانست محمل خوبی برای آزمون فرضیه پژوهش باشد. پس از انتخاب نمونه معرف جامعه آماری، پرسشنامه ای طراحی شد و پس از آزمون روایی و پایایی آن در اختیار پژوهشکده های عضو نمونه جامعه آماری قرار گرفت. پرسشنامه حاوی دو دسته سوال بود که یک دسته سوالات با پاسخهای بسته بودند که بر اساس درجه بندی لیکرت از 1 تا 5 تقسیم شده بودند و پاسخهای ارایه شده در این بخش از پرسشنامه داده های کمی آزمون فرضیه را تشکیل می دادند. گروه دوم سوالات پرسشنامه سوالات با پاسخهای باز بودند که پاسخهای تشریحی و تفصیلی به آنها داده های کیفی آزمون فرضیه را تشکیل می دادند. پس از توزیع و جمع آوری پرسشنامه ها، داده های کمی با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل آماری شدند. داده های کیفی هم با روش تحلیل محتوا، تحلیل و با تعریف شاخص هماهنگی کمی شدند و در نهایت، تحلیل آماری هم در خصوص آنها انجام شد. نتیجه نهایی هر دو تحلیل کمی و کیفی داده های جمع آوری شده حاکی از تایید فرضیه اصلی مطرح شده در پژوهش است.
خلاصه ماشینی:
Research and Technology, 2008) فرضيه اصلي اين پژوهش ، که بر اساس تبيين رابطه بين سيستم مديريت دانش و زير سيستم هاي اصلي آن با عملکرد سازمان بنا شده است ، اين است که هماهنگي بين استراتژيهاي دانش ، استراتژي انتقال دانش ، استراتژي توليد و توسعه دانش و استراتژي به کارگيري دانش در پژوهشگاهها با توجه به استراتژي کار پژوهشگاهها به ارتقاي عملکرد آنها منجر مي شود.
استراتژي استراتژي زياد پويا انسان - محور توجه و تمرکز بر دانش پنهان استراتژي استراتژي سيستم - محور ايستا کم توجه و تمرکز بر دانش زياد آشکار کم نمودار١- استراتژيهاي مديريت دانش با توجه به ابعاد مبتني بر دانش آشکار و دانش پنهان منبع : ٢٠٠٣ ,Choi and Lee ميزان و سطح تمرکز بر دانش آشکار در زمينه کدگذاري و ذخيره دانش سازماني براي دستيابي و استفاده از آن مشخص مي شود، در حالي که ميزان و سطح تمرکز بر دانش پنهان با درجه کسب و تسهيم دانش پنهان از طريق تعاملات بين فردي تعيين مي شود.
در اين پژوهش براي طراحي سيستم مديريت دانش سازمان و زيرسيستم هـاي آن از تئوري نقاط مرجع استراتژيک استفاده شده است تـا همـاهنگي لازم را بـراي ارتقـاي عملکرد پژوهشگاهها فراهم آورند.
فرضيه هاي اصلي و فرعي پژوهش با توجـه به مدل پيشنهادي بدين قرار است : فرضيه اصلي : هماهنگي بين استراتژيهاي دانش ، اسـتراتژي انتقـال دانـش ، اسـتراتژي توليد و توسعه دانش و استراتژي به کـارگيري دانـش در پژوهشـگاهها بـا توجـه بـه استراتژي کار پژوهشگاهها به ارتقاي عملکرد آنها منجر مي شود.