چکیده:
احسان یکی از آموزههای وحیانی و از مفاهیم بنیادین و پردامنه قرآن است. اغلب تعاریف احسان در منابع تفسیری به سبب گستردگی مصادیق و مؤلفههای معنایی و نیز خلط میان معانی مختلف آن، جامع و مانع نیستند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، به صورت تفسیر قرآن به قرآن و با هدف بازشناسی دقیق یکی از مفاهیم کلیدی قرآن، به بررسی مفهوم و مصادیق گوناگون احسان، نسبت آن با مفاهیم قرآنی دیگری مانند تقوا، ایمان و عمل صالح، حسنه، کفر، تکذیب آیات الهی، ظلم و تعدی از حدود الهی پرداخته است. بررسی آیات نشان میدهد که قرآن کریم با توجه به آشنایی کامل عرب عصر نزول با مفهوم احسان،آن را که بیشتر در قلمرو روابط انسانی به کار میرفت، به حوزه معنایی نسبتا جدیدی آورده است. مفهوم یاد شده هر چند صبغه غالب اخلاقی دارد، اما قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزشهای اساسی اسلام، که در هم تنیده و تفکیکناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزههای گوناگون ارتباط با خدا، خود، دیگران، دین و بیگانگان به تصویر کشیده است.
خلاصه ماشینی:
"مفهوم یاد شده هر چند صبغه غالب اخلاقی دارد، اما قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزشهای اساسی اسلام، که در هم تنیده و تفکیکناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزههای گوناگون ارتباط با خدا، خود، دیگران، دین و بیگانگان به تصویر کشیده است.
احسان به صورت یکی از مفاهیم بنیادین و پر دامنه قرآن، هر چند بیش از همه در گستره اخلاق به کار رفته است، اما قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزشهای اساسی اسلام که در هم تنیده و تفکیکناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزههای گوناگون ارتباط با خدا (بقره: 58؛ آلعمران: 148)، خود (اسراء: 7)، دیگران (بقره: 83 و 195؛ آلعمران: 4)، دین (انعام: 84؛ توبه: 91) و بیگانگان (مائده: 13) به تصویر میکشد.
2. نیکی به دیگران: احسان به این معنا هر چند در مصادیق احسان به معنای انجام دادن کار نیک هم به چشم میخورد، اما کاربرد متمایزی از آن دارد؛ زیرا از آنجا که در پارهای از مصادیق آن، فواید احسان، بیش از فرد نیکوکار، متوجه افرادی است که نیکی به آنان به سبب وضع خاصی که دارند، سفارش شده است و در مواردی نیز هیچ منفعتی برای نیکی کننده نداشته و نیازی از وی تأمین نمیکند.
محمد بن جریر طبری، همان، ج7، ص11؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج3، ص363؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج6، ص82.
محمد بن جریر طبری، همان، ج7، ص11؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج3، ص363؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج6، ص82.
محمد بن جریر طبری، همان، ج2، ص618؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج2، ص578؛ اسماعیل ابن کثیر دمشقی، تفسیر ابنکثیر، ج1، ص279."