چکیده:
مناظرات و احتجاجات گردآوری شدهاند که ائمه علیهم السلام،در پی ابطال عقاید و باورهای دینی طرف مقابل بودهاند و با ابطال عقاید،عقاید ائمه علیهم السلام هم به اثبات رسیده و اشتباهات طرف مقابل نمودار میگردیده است.ائمه علیهم السلام در این تعامل اغلب با دانشمندان مسلمان اهل سنت به احتجاج و مناظره میپرداختند؛البته در موارد دیگری با دانشمندان فرق و مذاهب غیر اسلامی هم به مناظره و احتجاج و تعامل علمی پرداختهاند. ب-تعامل با فرقهها:در این تعاملها با خوارج و طوایف ذیل آنان،نظیر حروریه،ازارقه،نجدیه،صفریه،و اباضیه همچنین با قدریه،معتزله و مرجئه و ناصبیها و شورشیان داخلی به تعامل فکری،اعتقادی پرداختهاند.آن بزرگواران علیهم السلام در همهی این تعاملها،بردباری و شکیبایی،متانت،ادب و نزاهت در گفتار را پیشهی خود کرده بودند.نمونهی این برخوردها را در دوران امامت علی علیه السلام در برابر خوارج و شورشیان مینگریم،که همه جنبهی هدایتگری داشته و در موردی که دیگر هدایتگری نقشی ایفا نمیکرده و آنان در موضع خصمانه و باطل خود ماندهاند،حضرت علیه السلام به صدور بیانیهها میپرداختهاند تا مقداری بیم دهند. ج-تعامل با مردم:ائمه علیه السلام در تعامل با مردم از خصومت بین مردم جلوگیری میفرمودند.آنان به آزادی بردگان،تنویر افکار و روشنگری میپرداختند.در کنار مردم به همزیستی پرداخته و گاهی هم،مانند امام سجاد علیه السلام،به صورت ناشناس در جمع آنان به حج میرفتند،به تهیدستان مردم کمک میکردند،به در راهماندگان کمک مینمودند و دستگیری از تودههای مردم را وظیفهای بزرگ معرفی میکردند،تا بسان فرهنگ دینی در جامعه بسط و گسترش یابد. امامان شیعه علیهم السلام،در حوزهی تعاملات خویش با جامعه و فرقهها و دانشمندان،معیار مهمی داشتند و آن هدایتگری و به سوی نور بردن آنان و از غفلت و انحرافات فکری بازداشتن آنهاست.عمل،رفتار دارای معنا و اثر میباشد و تعامل،عملی دوسویه است که دارای دو طرف است و بهعنوان سنگبنای رفتارهای اجتماعی محسوب میگردد. تعاملها دارای صفت استمرار و دواماند.در این نوشتار به تعامل اهل بیت علیهم السلام،با دیگران پرداخته شده است.این نوشتار با روش تحلیل متن و اسناد باقیمانده از اهل بیت علیهم السلام و کنشگران در مقابل آنان،صورت یافته و این تعامل در چند میدان اجتماعی مورد پژوهش قرار گرفته است. الف-تعامل اهل بیت علیهم السلام با دانشمندان:این اسناد،در مجموعهی کتب
خلاصه ماشینی:
"بدینجهت همهی تلاشهای ائمه علیهم السلام در احتجاجات این بوده است که در برابر اکثریت فرقههای اسلامی،زمینه و بستری فراهم آورند تا هم خود را به عنوان عالم و دانشمند بنمایانند و هم شیعیان را بپذیرند و کمتر موانع فراروی ایشان قرار دهند.
خوارج به فرقههای متعددی تقسیم میشوند که مهمترین آنها عبارتاند از: الف-محکمة الاولی: شورشیان در مقابل علی علیه السلام که به کافر بودن گناهکار باور داشتند؛ ب-ازارقه: پیروان نافع بن ازرق،که مخالف خود را مشرک و کافر،و کشتن آنها را مباح،و آنان را مخلد در جهنم میدانستند؛ ج-نجدیه: پیروان نجدة بن عامر حنفی،که جاهل به فروع دین را معذور و اصرار بر گناه را موجب کفر و شرک میدانستند؛ د-صفریه: پیروان زیاد بن اصفر،که با کشتن اطفال و زنان مخالف بودن و دربارهی کفر و مشرک بودن گناهکار،اختلاف نظر داشتند؛ هـ-اباضیه: پیروان عبد الله بن اباض،که نسبتا معتدلترین فرقهی خوارجاند و تنها فرقهای هستند که امروزه باقی ماندهاند.
حتی در حمله به آن حضرت علیه السلام،زخمیاش کردند، اما امام علی علیه السلام همین که بر آنها غلبه یافت،در بین لشکریان فریاد برآورد که حق صدمه زدن به زخمیهای آنها را ندارید؛اسرای آنان را نباید بکشید؛هرکس که سلاحش را بر زمین گذاشت یا به لشکر ما پیوست در امان خواهد بود؛دیگر حق تجاوز به اموال آنها را ندارید؛حق گرفتن فرزندان آنها را ندارید؛حق غنیمت گرفتن اموال آنها را ندارید(ابن ابی الحدید،5731،8/1)."