چکیده:
مبانی فلسفی و کلامی میتواند نتایج متعددی در حوزههای مختلف داشته باشد. در این
نوشتار چگونگی تأثیر فلسفه اسپینوزا در حقوق جزائی و کیفر جرائم مورد بحث قرار
خواهد گرفت. برای این منظور ابتدا باید نظریه فلسفی اسپینوزا و نیز تأثیر آن در
اخلاق و تکلیف مورد بحث قرار گیرد، آنگاه بر اساس فلسفه و فلسفة اخلاق اسپینوزا به
فلسفة حقوق کیفری از دیدگاه او بپردازیم.
اسپینوزا فیلسوفی جبری و منکر اختیار انسان است. او لوازم نظریه خود را در حوزه علم
اخلاق و علم حقوق پیگیری کرده است. این فیلسوف با اذعان به این که مفاهیم اخلاقی و
حقوقی براساس مبانی فلسفی او معانی رایج را نخواهند داشت معانی جدیدی برای اصطلاحات
اخلاقی و کیفر جرم مطرح میکند. به اعتقاد او خیر اخلاقی و فضیلت، عملی است که به
اقتضای ذات انسان صادر شود و قدرت و عقل او را افزایش دهد و به بقاء خود مدد رساند.
او اخلاق تحلیلی و توصیفی را به جای اخلاق موعظهای پیشنهاد میکند و استحقاق
تشریعی کیفر را برای مجرم نفی میکند و استحقاق تکوینی را اثبات میکند. از دیدگاه
اسپینوزا جامعه تنها برای درامان ماندن از آسیبهای افراد شریر حق مجازات آنان را
دارد. نه از آن جهت که این افراد مستحق مجازات هستند. مقدار مجازات نیز باید متناسب
با همین دیدگاه باشد.
خلاصه ماشینی:
"در مورد نظریة جبر این سؤال همیشه مطرح بوده است که این نظریه چگونه میتواند مفاهیم اخلاقی همچون حسن و قبح، فضیلت و سعادت، باید و نباید و مسئولیت را تبیین و تفسیر کند؟ همچنین براساس این نظریه چگونه میتوان برای جرایم، کیفرهایی در قوانین حقوقی وضع کرد؟ اسپینوزا مهمترین فیلسوف جبری مذهب است و برخلاف دیگر فلاسفه جبری، به صراحت آزادی و اختیار را از انسان سلب میکند و بر این مدعا استدلال میکند، او سعی میکند؛ براساس نظریة خویش، به دو سؤال بالا پاسخ دهد.
از همین جاست که این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان برخی افعال را خیر و برخی را شر دانست و برای افعال شرارت آمیز، کیفر و مجازات تعیین نمود؟ به تعبیر کاش٧پ، براساس سخنان اسپینوزا تفاوتی میان یک پدیده طبیعی و عمل انسانی باقی نمی ماند و نمیتوان ارزش اخلاقی را به عمل انسانی نسبت داد، همان طور که در مورد یک توپ بیلیارد هنگامی که به توپی دیگر برخورد میکند، نمیتوان از ارزش اخلاقی سخن گفت (کاشاپ[1]، 1987 م، ص155).
به منظور جمع این سخن با سخن قبلی باید توجه کرد که به اعتقاد اسپینوزا هر چند فضیلت و سعادت عمل بر طبق طبیعت انسانی است، اما این نوع عمل بدون شناخت تام و کامل جهان ممکن نیست و شناخت کامل جهان از طریق شناخت خدا ممکن است (الوس، همان، ص 242)."